سال 56 روحانیون و دانشگاهیان در برخورد با مسائل سیاسی دستهبندی شدند. یک دسته سیاسی بودند؛ یعنی حرکات دنیا و تأثیر آن را بر رژیم شاه مطالعه میکردند. مثلا من جزو دستهای بودم که تحلیل میکردند که اگر دمکراتها [در آمریکا] روی کار بیایند به رژیم شاه فشار میآورند. وقتی کارتر انتخاب شد سیاسیون نظرشان این بود که الآن باید مبارزه را تشدید کرد؛ چون آمریکا حمایتش را از شاه کم کرده و به ظاهر مسائل حقوق بشر و دموکراتیک را بررسی و مطرح میکردند. مثلا وقتی ما زندان بودیم زندانیان سیاسی حق نداشتند در محاکم وکیل دادگستری انتخاب کنند. ما در دادگاه نظامی محاکمه میشدیم؛ ولی بعد اجازه دادند که وکیل دادگستری در جمع زندانیان سیاسی بیاید.
وقتی کارتر آمد ما فهمیدیم که باید ضربه بزنیم. خدا هم زمینه را فراهم آورده بود و شهادت آقا مصطفی و مقاله رشیدی مطلق وابسته به
ساواک هم خیلی اثر کرد، موج ایجاد شد. در ماه رمضان و ماه محرم آن سال، این انقلاب مایههای اصلیاش را از قیام امام حسین(ع) و قرآن و نهجالبلاغه گرفت. طبیعی بود در ماه محرم و رمضان طلاب و مدرسین باید مردم را آگاه کنند؛ ولی مراسم شهدا بود که انقلاب را پیش میبرد. یعنی در اربعینها انقلاب رشد میکرد. اربعین شهدای قم در تبریز گرفته شد، چله شهدای تبریز در یزد گرفته شد و این چلهها کارساز شد. خون شهدا، مردم را به حرکت در آورد؛ پیامهای امام، مظلومیت امام و شهادت آقا مصطفی فرزند امام مردم را به حرکت درآورد. مردم وقتی فکر میکردند پسر امام در نجف آن طور شهید شده و آن طور امام صبر کرد این صبر امام خیلی در مردم و به خصوص در روحانیون اثر کرد.