در زندان روحیه تعاون و همکاری خیلی بالایی وجود داشت. بچههایی که از شکنجه به بازداشتگاه میآمدند، بقیه تحویلشان میگرفتند و از آنچه داشتند در اختیارشان میگذاشتند. استفاده از بعضی امکانات به صورت عمومی بود و همه در نگهداری و تعمیر آنها همکاری میکردند. مثل کفشهای کتانی که برای ورزش میدادند و نسبت به جمعیت زندان خیلی کم بود.
اکثر بچهها کار تزریقات و پانسمان را یاد میگرفتند. اگر کسی تکروی میکرد، با او به شکلی رفتار میشد که به میدان کشیده شود.
وضعیت بهداشت زیاد رو به راه نبود. هفتهای یک روز به مدت ده دقیقه 150 نفر را میبردند تا استحمام کنند. برای این کار 40 دوش وجود داشت. یک وسیله گرمکن هم داخل آشپزخانه بود که برای درست کردن چای استفاده میکردیم. دو دستگاه چراغ علاءالدین هم برای گرم کردن داشتیم. روی اینها آب را گرم میکردیم و روزی 10 نفر فرصت پیدا میکردند تا با دو تا سطل آب حمام کنند.