برای بزرگداشت قضیه فیضیه، مجلسی در مسجد سید عزیزالله تهران گرفته شد. پس از مجلس درگیری به وجود آمد و از چهار راه سیروس تا مجیدیه ادامه پیدا کرد.
در همین گیر و دار پدرم مورد ضرب و شتم قرار گرفت و باتوم محکمی به کمرش خورد که تا چند روز خون از دهانش میآمد. پدرم میگفت: من هم با پاره آجر به یکی از کماندوها زدم.