هنگامی که به فیضیه وارد شدیم، فضای انقلابی آن جا ما را تحت تاثیر قرار داد. در آن جا کسانی مثل آقایان: حائری فومنی، محمدعلی قمی، زندوکیلی، سید محمد حجازی، سعیدی، صلواتی، برقعی که همگی در متن مبارزه بودند آشنا شدیم. هر روز در فیضیه حادثهای اتفاق میافتاد.
اولین اتفاق، اعلامیههایی بود که آقای موحدی قمی به ما دادند. آقای حسین جوانبخت به حجره ما آمد و اعلامیهها را گرفت و راهی تهران شد و بلافاصله دستگیر شد. وی هم گفته بود اعلامیهها را از فلان حجره در مدرسه فیضیه گرفته است. به دنبال اعتراف ایشان، آمدند و مرا
دستگیر کردند. اول به قزلقلعه بردند و توسط شخصی به نام اکبری بازجویی شدم و نزدیک دو ماه و نیم در حبس بودم. در تاریخ سی و یک شهریور سال پنجاه آزاد شدم.