با محمد منتظری و بچههای کوچه رهبر، آتش روشن کرده بودیم و مرگ بر شاه میگفتیم. [یکی از دوستان] را گذاشته بودیم سر کوچه که هر
وقت نیروهای حکومت نظامی آمدند غافلگیر نشویم. کوچه رهبر دو راه داشت. از راه دیگر ریوی ارتشی وارد شد ما هم توی خانهها فرار کردیم. شروع به تیراندازی میکردند و درها را میکوبیدند که باز کنید، ما ببینیم کی هستید. آنها جرأت نداشتند بیرون بیایند. چون توی خانهها سه راهی و مواد منفجره بود و چند شب قبل هم یکی از ساواکیها به وسیله سه راهی کشته شده بود. در روز 3 بهمن سه راهیها منفجر شد و آقایان حقبین و نیکونام و داماد آقای مؤمنی کشته شد.