بیش از 98 درصد مردم به جمهوری اسلامی رأی دادند. مردم مطیع امام بودند و امام وقتی گفت من به جمهوری اسلامی ایران رأی میدهم، مردم دیگر وظیفهشان را فهمیدند. عجیب است، امام نمیگفت واجب
است و تکلیف نمیکرد برای مردم، گِرا میداد، به قول معروف خط میداد.
به ما خبر دادند بلوچها، خانواده فرماندار و شهردار آنجا را دستگیر کردهاند. از مشهد یک سری نیرو برداشتیم و به زاهدان رفتیم. در آنجا مستقر شدیم و بعد به ایرانشهر رفتیم. تلاش آنها این بود که درگیری ایجاد کنند و رفراندوم جمهوری اسلامی را در دنیا بد منعکس بکنند و اینکه رفراندوم جمهوری اسلامی همراه با خونریزی باشد؛ چون این موضوع را حس کردیم، من مسئول قضیه شدم و آقای شیخ حسن لاهوتی (که در زندان با هم بودیم) این مسأله را به من واگذار کرد. از تهران هم عده زیادی از بچههای کمیته آمده بودند.
ما در ساختمان رادیو و تلویزیون که در 7 کیلومتری شهر بود مستقر شدیم. به بچهها گفتم: شما تا قبل از برگزاری رفراندوم دست به هیچ عملی نزنید. در ایرانشهر تعدادی شیعه بودند چون از استقرار صندوقها در آنجا جلوگیری میکردند، اینها نمیتوانستند رأی بدهند و خیلی ناراحت بودند.
اجمالا پس از رفراندوم و اعلام نتایج از رادیو معلوم شدمردم 2 / 98% رأی به جمهوری اسلامی دادهاند، در این هنگام دستور تعقیب دادیم. چهارراهها را بستند و عناصر ضد انقلاب را دستگیر کردند. تقریبا امنیت را در بلوچستان برقرار کردیم. حدودا تا یک ماه بعد هم من آنجا بودم تا اینکه فتنه خلق بلوچ ـ که از کردستان الهام گرفته بودند و مسأله تجزیه بلوچستان را مطرح میکردند ـ منتفی شد؛ بحمدالله همه عناصر ضد انقلاب دستگیر و آیتالله صادق خلخالی آمد و محاکمه و مجازاتها آغاز شد.