مجله نوجوان 21 صفحه 19
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 21 صفحه 19

شعرهایی برای فلسطین صالح محمدی امین به شهید «محمد الدوره» نوگل پرپر خون تو با برگ­های تشنه­ی زیتون چه کرد؟ با تن زخمی چه کرد و با دل پرخون چه کرد؟ در شب بیت­المقدس لاله پاشید و گذشت با زمین؛ با این تشهدهای روزافزون چه کرد؟ قطره­های خون تو مثل دم گرم مسیح با تن بی جان ما، با صورت گلگون چه کرد؟ نوگل پرپر، ببین! گلبرگ­های سرخ تو با دل پرالتهاب این همه مجنون چه کرد زخم تو در کوچه­های قبله­ی اول چه ریخت داغ تو با چشم­های خسته و محزون چه کرد؟ میوه­ی سرخ شهیدانی... ز شور خون تو زنده شد خاک فلسطین، ها! ببین اکنون چه کرد بخشی از یک شعر بلند یوسفعلی میرشکاک ای کاش جان من مجال شکفتن می­شد و دستهای درویش در لحظه­های گنگ نوشتن به دستهای خسته من می­رسید تا شعر، دوزخی از آهن می­شد دروازه­ها گشوده به پایان دشمنان ایکاش... اما مجال ما مجال مردمان تماشایی است و شعر- بادبادک بی اعتبار روزنامه­های صبح و عصر جهان بر پشت بامهای وحشت و تنهایی ایکاش جان من صفیر یک گلوله در غروب ناتمام فلسطین بود ابابیل معارف خسروی- کرمانشاه هر روز صبح پرندگان نگاهم را در آسمان تو به پرواز درمی­آورم و در دامنه­های تل­آویو به انتظار خیل ابابیل سنگ­ریزه­های نفرتم را در دست می­گردانم تا اشغالگران کشورم را پرنده باران کنم. شکوفۀ سنگ نیره السادات هاشمی توفان گرفتگان زمین را چه می­شود؟ کشتی شکستگان چنین را چه می­شود؟ این دستهای روشن تا ناکجا بلند مایوس و دل شکسته­ترین را چه می­شود؟ دنیا جهنمی­ست که ما را به خود کشید پس وعدۀ بهشت برین را چه می­شود؟ این جا که قبله را به زر و زور می­خرند دلهای سرخ چله نشین را چه می­شود؟ آتش به استخوان رسالت رسیده است سرچشمه­های سبز یقین را چه می­شود؟ دریاست تشنه لب که به خورشید می­رسد این آسمان سرخ نگین را چه می­شود؟ آیه آیه مریم سقلاطونی به شهید «محمد الدوره» مانند آیه آیه والتین... صدای تو پیچیده در گلوی فلسطین صدای تو مانده­ست تا همیشه تاریخ ماندگار در حجم آن گلوله­ی سنگین صدای تو در قحطی عدالت این فصل بی بهار گل داد با شکوفه­ی خونین صدای تو گل داد با شکوه­ی خونین و عطر یاس بر شاخه...شاخه... شاخه­ی «یاسین» صدای تو شلیک آن گلوله و ... رقصید در فضا مانند آفتاب نخستین، صدای تو شلیک و آن گلوله و چرخید ناگهان با سوزی از ترانه­ی غمگین صدای تو بعد از نزول گریه و باران تلخ مرگ جاری شده است از غم شیرین صدای تو جاری است تا همیشه­ی تاریخ خون تو جاری است از سپیده­ی خونین صدای تو

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 21صفحه 19