فصل هشتم : طلوع فجر انقلاب
قیام قم و تبریز
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : اباذری ، عبدالرحیم

محل نشر : تهران

زمان (شمسی) : 1390

زبان اثر : فارسی

قیام قم و تبریز

‏پس از کشتار مردم در تبریز، امام خمینی در اعلامیه خود، به مناسبت قیام ملت، از ‏‎ ‎‏مبارزه شجاعانه و دلیرانه مردم آذربایجان، تجلیل کرده و به کشتار و درگیری نوزده دی ‏‎ ‎‏در قم نیز اشاره کردند. ما در آن روزها بی‌باک و بی‌محابا این اعلامیه امام را تکثیر و ‏‎ ‎‏این‌سو و آن‌سو پخش کردیم. در واقع می‌توان گفت که دل را به دریا زده بودیم. ‏‎ ‎‏دستگیری هم دیگر برای ما زیاد مهم نبود. این روند هم‌زمان با ایام عید نوروز بود، ‏‎ ‎‏طبیعی بود که مردم در آن روزها، در شور و هیجان خاصی بوده و خود را برای سال نو ‏‎ ‎‏و مراسم مخصوص آن آماده می‌کنند.‏

‏اما با آمدن اعلامیه دیگری، از نجف، از سوی آیت الله خمینی، همه چیز دگرگون ‏‎ ‎‏گشت. در اعلامیه جدید امام، عید نوروز، عزا اعلام شده بود. بدین گونه همه چیز تغییر ‏‎ ‎‏کرد. ایشان در آن اعلامیه فرمودند: «به علت کشتار قم و پیامدهای آن کشتار تبریز در ‏‎ ‎‏آذربایجان و این‌که عده زیادی از مردم تبریز به خاک و خون کشیده شدند امسال عید ‏‎ ‎‏نداریم». بدین سان در سراسر کشور، از سوی امام عزای عمومی اعلام شد. به دنبال آن، مراجع عظام قم، آیت الله گلپایگانی، آیت الله مرعشی نجفی و آیت الله شریعتمداری و نیز برخی گروه‌ها و احزاب سیاسی و مذهبی کشور، اعلامیه و اعلام عزای عمومی امام خمینی را تایید و پشتیبانی کردند.‏


‏گروه‌های گوناگون اجتماعی از جوانان و طلاب و دانشجویان و بازاریان مبارز، فضا ‏‎ ‎‏را مهیا ساخته و در تلاش و فعالیت چشم‌گیری کوشیدند، که عید آن سال به یک عزای ‏‎ ‎‏عمومی تبدیل گردد. در آن روزها، در سراسر ایران کمترین اثری از شادمانی به چشم ‏‎ ‎‏نمی‌خورد. همراه دوستان به ویژه در قم نشست‌هایی داشته و پیوسته بین تهران و قم،‌ ‏‎ ‎‏در رفت و آمد بودیم، که هرچه سریع‌تر اعلامیه‌ها را به تمام نقاط ایران رسانده و ملت ‏‎ ‎‏را در جریان پیام نوروزی امام خمینی قرار دهیم. یادم می‌آید که با این‌که دشواری‌هایی ‏‎ ‎‏بر سر راه ما بود، به شهرهای گوناگون تلفن کرده و گزارش وضعیت شهرها را جویا ‏‎ ‎‏می‌شدیم. زیرا می‌باید از وضعیت کشور باخبر شویم، تا هیچ نشانه‌ای از عید و شادی ‏‎ ‎‏در میان مردم نباشد.‏

‏اما شرط اساسی، همان آمادگی خود مردم بود، در حقیقت اکثریت ملت بزرگوار و ‏‎ ‎‏آگاه ایران در آن روزها، به واسطه کشتار در قم، در جریان مبارزه قرار گرفته بودند.‏

‏اعلامیه کشتار آذربایجان از سوی امام، کوبنده و بسیار آتشین بوده و تاثیر والایی ‏‎ ‎‏داشت. آقای خمینی با این اعلامیه انقلابی، آذربایجانی‌ها را امیدوار کرد، به گونه‌ای که ‏‎ ‎‏آذربایجان با آن اعلامیه منسجم‌تر و نیرومندتر به صحنه آمد، تا جایی که ترک‌های ‏‎ ‎‏بازار تهران، در تکثیر اعلامیه آیت الله خمینی و پخش آن، بیش از گروه‌های دیگر ‏‎ ‎‏فعالیت می‌کردند. گفتنی است که همان روزها، اعلامیه‌ای ملایم و مسالمت‌آمیز، از ‏‎ ‎‏ناحیه آقای سیدکاظم شریعتمداری در ارتباط با کشتار تبریز، با این تعبیر که: «من ‏‎ ‎‏حکومت را نصیحت می‌کنم»، صادر شد، در حالی که حکومت نصیحت‌پذیر نبود و ‏‎ ‎‏می‌باید با تحکم و قاطعیت در برابر حکومت شاه ایستاد. طبیعی بود، که قاطعیت و ‏‎ ‎‏لحن کوبنده آیت الله خمینی را هر کسی نداشت. اعلامیه‌ها در سطح بسیار گسترده‌ای در کشور پخش شد، ساواک نیز بی‌کار نبود. ماموران توانستند برخی دوستانم‏‎ ‎‏را دستگیر کرده و اعلامیه‌هایی را به دست آورند، دیگر برایم مسلم شد که من‏‎ ‎‏نیز‏‎ ‎‏لو رفته‌ام. دوباره دوران مخفی شدن شروع شد، منزلم به شدت زیر نظر ساواک بود، ماموران چپ و راست، جلوی خانه من یا خانه‌های برخی دوستانم در آمد و شد ‏‎ ‎

‏بودند، حتی آنان اطراف خانه خواهرم کشیک می‌دادند تا مرا دستگیر کنند.‏

‏پیدا بود که دیگر من آن مبارز بی‌تجربه نبودم، که به آسانی به دام ساواک بیفتم. حالا ‏‎ ‎‏دیگر کلی تجربه برای خود اندوخته بودم، که گاه در اختیار دوستانم نیز قرار می‌دادم، ‌تا ‏‎ ‎‏خود را از مهلکه نجات دهند. از سوی دیگر آتش پیروزی چنان در دل‌های ما شعله‌ور ‏‎ ‎‏گشته بود، که هر سال نو را با امید پیروزی حق بر باطل سپری می‌کردیم. همین امید ‏‎ ‎‏بزرگ ما سبب افزایش روحیه و انرژی روزافزون ما شد. به هرحال تمام سعی خود را ‏‎ ‎‏کردم، که حسرت دستگیری در آن سال را به دل ساواک بگذارم، چون سال آینده ‏‎ ‎‏برنامه‌های بسیاری برای رهایی داشتم.‏

‏مسئله چشم‌گیر و امیدوار کننده حرکت اعتراض‌آمیز دانشجویان در شروع سال 57 ‏‎ ‎‏و حرکت دانشجویان دانشگاه تهران بر ضد رژیم استبدادی پهلوی و جنایت‌های آن ‏‎ ‎‏بود. در خرداد ماه همان سال دانشجویان کوی دانشگاه تهران، به مناسبت سالگرد قیام ‏‎ ‎‏خونین پانزده خرداد 42، دست به تظاهرات زدند. این نخستین باری بود،‌که دانشجویان ‏‎ ‎‏به طور گسترده قیام پانزده خرداد را گرامی داشته بودند. برپایی این تظاهرات ضد ‏‎ ‎‏حکومتی ـ که یادآور رهبری نهضت از سوی روحانیت مبارز بود ـ دلیل گرایش ‏‎ ‎‏دانشجویان به اسلام و امام خمینی تلقی می‌شد. با این حرکت سیاسی، احساس کردیم که آهسته، اما پیوسته به سوی یک انقلاب همگانی نزدیک شدیم.‏

‏در این حرکت دانشجویان دانشگاه‌ها و نیز طلاب حوزه علمیه قم با یکدیگر متحد ‏‎ ‎‏شدند، اگرچه این هماهنگی ناخواسته به وجود آمد، اما تلاش دسته‌ای از بزرگان مانند: ‏‎ ‎‏آقایان مطهری و آیت الله مفتح و آیت الله منتظری در این پیوند بی‌تاثیر نبود. من بارها ‏‎ ‎‏در این تشکل‌های دانشجویی و طلبگی حضور داشتم. چند بار نیز همراه با دانشجویان ‏‎ ‎‏در قم، خدمت مراجع: آیت الله نجفی یا آیت الله شریعتمداری رفته و در مجلس ‏‎ ‎‏سخنرانی آنان شرکت کردم.‏