وجود کلی طبیعی
مقدمۀ اول اینکه: باید تفتیش نمود که آیا کلی طبیعی موجود است یا نه؟
و در صورت موجود بودن آیا بالذات موجود است و یا بالعرض و التطفّل؟
و آیا وجود آن عین وجود فرد و یا در ضمن فرد و یا مستقل است؟
و آیا در کیفیت موجودیت به نحو کلیت است یا نه؟
برهانی که می توان بر موجودیت کلی طبیعی اقامه کرد این است که: در حملیات یک جهت کثرت و یک جهت وحدت لازم است و تا این دو جهت حاصل نشود حمل صورت نمی گیرد. پس یا کثرت حقیقیه است و وحدت نیست نه حقیقةً و نه اعتباراً و
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. ۱)صفحه 88 یا وحدت حقیقیه است و کثرت نیست نه حقیقةً و نه اعتباراً و یا کثرت اعتباریه و وحدت حقیقیه است و یا کثرت حقیقیه و وحدت اعتباریه است.
مخفی نماند: در جایی که کثرت حقیقیه است و وحدت نیست نه اعتباری و نه حقیقی حمل صورت نمی پذیرد. و نیز در جایی که وحدت است، کثرت نیست نه حقیقیه و نه اعتباریه، حمل صورت نمی گیرد. و اگر کثرت حقیقیه و وحدت اعتباری باشد باز حمل، حقیقی نبوده و محتاج عنایت و مجازگویی است؛ چنانچه در «زیدٌ اسدٌ» چنین است.
و در صورتی حمل صحیح و حقیقی است که یا دو مفهومِ موضوع و محمول متحد، و کثرت اعتباری باشد، این گونه حملیات را حمل اوّلی و حمل ذاتی خوانند، مانند «الانسان حیوانٌ ناطق» که مفهوم هر دو متحد و تغایر به اعتبار است.
و یا دو مفهوم با هم متغایر بوده ولکن جهت وجودیه و شی ء موجود مجمع این دو مفهوم باشد و وجود واحد به این دو مفهوم متغایر حقیقی، وحدت بخشیده باشد، مانند «زیدٌ انسانٌ» که مفهوم زید غیر مفهوم انسان است؛ چون در زید تعینات وجودی مأخوذ است و در مفهوم انسان مأخوذ نیست، ولکن یک وجود این دو مفهوم را جمع نموده و در آنها صورت اتحاد ایجاد نموده و دست وحدت به آنها داده است. بر این وجود خارجی هم زید و هم مفهوم انسان صادق است و بالضروره صدق از باب حقیقت است نه از باب عنایت و مجاز. و این گونه حمل را حمل شایع صناعی خوانند.
والحاصل: مفهوم انسان بر این وجود خارجی منطبق است نه اینکه انسان را عبره برای افراد قرار داده مثلاً انسان عبره برای زید باشد تا انقلاب کلیه قضایا به قضیۀ ضروریه لازم آید و معنای «زیدٌ انسانٌ» این باشد که «زیدٌ زیدٌ» پس چون بالوجدان می بینیم، حمل بالعنایه نبوده ونیز قضیه، ضروریه ـ یعنی حمل الشی ء علی نفسه ـ نبوده و همچنین بالبداهه مفهوم آنها متحد نیست تا حمل اوّلی ذاتی باشد، ناچار باید گفت هم انسان در خارج موجود است و هم زید، منتها به وجود واحد. پس این مطلب به
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. ۱)صفحه 89 ثبوت رسیده و این ادعا محقق می گردد که کلی طبیعی وجود خارجی داشته و موجود است.
بعد از این باید در مرتبۀ ثانیه تکلّم نمود و آن اینکه: آیا کلی طبیعی بالاصاله موجود است یا بالعرض و التطفّل؟ و بحث روی اصالة الوجود و اصالة الماهیه می رود و چون حاشا کردن و نفی کردن ماهیات، محتاج به یک نظر عقلی ادقّ و ذوق عرفانی کامل است و لازمۀ آن انکار اصل وجود عالم است که در نتیجه نمی توان برای حدوث عالم بحثی منعقد نمود، لذا ما نمی توانیم این ادعا را بکنیم، چون این ذوق عرفانی در ما نیست. بنابراین: بحث ما بحث حِکْمی بوده و از ذوات اشیاء تکلّم می کنیم و ناچار می گوییم ماهیات و کلی طبیعی موجود است.
مرتبۀ سوم: کیفیت حدوث کلی طبیعی است که آیا به نحو کلّیت و به وصف کلّیت موجود است؟ یعنی کلی طبیعی بنحو وجود احاطی و سِعِی موجود است و یا به تعدد افراد وجود دارد؟
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. ۱)صفحه 90