شاهد چهارم: تأخّر رتبی حدوث
از دلایل اینکه حدوث، علت حاجت من رأسه نیست نه شرطاً و نه شطراً، نه نفساً و مستقلاً این است که حدوث، کیفیت وجود است و خودش وجودی است که به خاطر فقر وجود، به وجود لاحق می شود. پس فقر، علت این کیف و این کیف متأخر از آن است. بنابراین، چگونه تصور می شود که مناط فقر باشد؟
بیان تأخّر حدوث به مراتبی از فقر این است که: وقتی ماهیت خالی از اقتضا و مساوی الطرفین ملاحظه می گردد در مرتبۀ اول قرار گرفته و عقل که تنظیم مراتب به عهدۀ اوست و قائل و حاکم به تقدم رتبه است، آن را در رتبۀ اول می بیند؛ لذا گفته اند در عالم عقلانی وجود عارض بر ماهیت است اگر چه ماهیت منتزع از وجود است.
و الحاصل: در عالم عقل، اول باید ماهیت را دید و بعد که هویت آن را مورد تحقیق قرار می دهیم می بینیم هویتی ساده بوده که وجود و عدم برای او یکسان است، و فاعل ناظر در این ماهیت می بیند این بی قیل و قال که باید منشأ قیل و قال در عالم باشد در وادی سادگی و لا اقتضائی غنوده است، و می خواهد او را از این خواب صدا بزند، آن را ایجاب می نماید و او واجب می شود و چون در مرتبۀ وجوب قرار گرفت تقاضای وجود نموده و ایجاد می شود، سپس موجود می گردد و چون موجود شد، حدوث که وجود بعد العدم است حاصل می شود.
بنابراین در مرتبۀ اول ماهیت قرار گرفت و فاعل نظری به او کرد و بعد او را تفتیش نمود، امکان ولا اقتضائی ونقطۀ سودای استواء الطرفین را در ناصیه اش به خط جلی دید، و بعد از دیدن این جنبۀ لا بشرطیت در او، خواست شرطی به او ضمیمه کند، آن را ایجاب نمود و چون هیچ اقتضائی که دفع بلا کند نداشت واجب شد، و این شرط او را از سکوت به در آورد، طلب طرفی نمود ایجاد شد و وقتی ایجاد شد موجود گردید و بعد حدوث از آن منتزع گردید.
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. ۱)صفحه 49 پس متکلمین می خواهند این حدوثی را که در مرتبۀ چهارم و در آخر صف قرار گرفته و آستانه نشین است، دستش را گرفته به قبل از مرتبۀ امکان ببرند، در صورتی که آخرین حلقۀ سلسله است. و اگر این سلسله را دست بزنیم مخالف ناموس حقیقت است و دست حقیقت محکم ترین دستهاست. و این سلسله ترتّب، عقلانی است و اگر کسی به دستگاه عقل دست زند، عقلا او را تقبیح نموده دیوانه اش خوانند، حرف او هم در بازار حقیقت رایج نمی شود.
و الحاصل: حدوثی که وجودش در رتبۀ متأخر است و جز در نوبت خود موجود نمی شود، اگر نوبتش نرسیده باشد معدوم است و هیچ نیست. اگر بخواهد قبل از امکان قرار گیرد تقدم الشی ء علی نفسه لازم می آید.
مخفی نماند: طغیان قلم مرتبۀ حدوث را مرتبۀ چهارم نوشت والاّ در حقیقت مرتبۀ هفتم است؛ زیرا «الشی ء قُرّر فأمکن فاحتاج فاُوجب فوجب فاُوجد فوجد ثمّ حدث».
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. ۱)صفحه 50