رسم جوهر و اقسام آن
رسم جوهر و حقیقت آن این است که اگر در خارج موجود شود، موضوعی که در او موجود شود، برای او نیست. و جوهر ماهیتی تحصلی است نه اعتباری که اگر در خارج ظاهر و موجود شود، موضوعی ورای حقیقت آن، حقیقت نداشته تا در او موجود گردد.
اشکال شده که اگر جوهر در خارج موجود شود در حرکت و در زمان واقع می گردد، پس زمان و حقیقت تصرمیه موضوع آن است، ولی این اشکال بی ربط است؛ چون زمان هویت خارجیه ای که جوهر در آن واقع شود نیست، بلکه زمان نحوۀ تحصل خود جوهر است و زمان مانند موضوع برای سواد نیست که در رتبۀ سابقه موجود باشد و یا در رتبه ای با رتبۀ جوهر موجود باشد، بلکه زمان از عوارض لازمه و لاینفک جوهر جسمی است که از مرتبۀ تحصل آن منتزع می گردد.
و بالجمله: جوهر پنج قسم است: چون جوهر یا محل جوهر دیگر است و یا حالّ در جوهر دیگر است.
و بعبارة اُخری: جوهر یا متقوم به جوهر دیگری است و یا مقوم جوهر دیگری است، یعنی یا قیّوم این جوهر، جوهر دیگری است یا اینکه جوهر دیگری متقوّم به اوست.
و بعبارة ثالثه: جوهر یا قیّوم غیر خود می باشد و یا غیر آن از جواهر مقوّم اوست.
به اوّلی که تحصل آن به تحصل غیر است و قوه ای است که به قیمومیت دیگری
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. ۱)صفحه 358 قائم است و محل است، هیولی گویند.
و به آنکه حالّ است و قیمومیت دیگری را به عهده دارد، صورت گویند، و صورت: یا صورت جسمیه و یا صورت نوعیه است.
و یا آنکه: جوهر نه قیوم دیگری است و نه غیر در مرتبۀ تحصل، قیومیتی بر او دارد، این گونه جواهر مجردات می باشند که در ذات مجردند.
و این قسم که در ذات مجرّد است: یا در ذات و عمل هر دو مجرّد بوده و تعلّق به جسم ندارد و آن عقل است، و یا در ذات مجرّد بوده ولی در عمل تعلّق به جسم دارد و آن نفس است. اگر چه شقّ دیگری تصویر عقلی دارد و آن اینکه در ذات تعلق به جسم داشته باشد ولی در عمل مجرّد باشد، الاّ اینکه چنین چیزی وجود خارجی ندارد.
قسم پنجم: جوهری است که مرکب از حالّ و محل است و آن را جسم گویند، در این قسم با نظر به ترکیب آن، صورت و ماده گفته یعنی به هیولی، ماده و به صورت، صورت گویند ولو با نظر به اختلاط و حالت اجتماع جسم گویند.
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. ۱)صفحه 359