احکام سبق
اجتماعی در سبق زمانی به نحو امتداد سیلانی نیست، بلکه آناً فآناً جزئی منعدم و جزئی موجود می شود.
سبق به رتبه دو قسم است: یکی طبعی که سبق بالرتبة العقلیه است و دیگری وضعی که سبق بالرتبة الحسیه است.
ترتیب طبیعی: مانند ترتیب بین انواع و اجناس مترتبه، مانند جسم و حیوان است، یعنی اگر مبدأ و نقطۀ معینه را مثلاً نوع قرار دهیم حیوان به او قریب است و سابق بر جسم است و بعد جسم نامی و بعد جسم مطلق، و اگر مبدأ را مثلاً جنس عالی قرار دهیم جسم مطلق سابق و جسم نامی لاحق است تا آخر.
و ترتیب وضعی: مانند ترتیب در مکان است، البته مکان بالذات و همچنین مکین بالعرض قابل اجتماع نیست و ترتیب و سابقیت و مسبوقیت و لاحقیت در اینجا به این نحو تصویر می شود که نقطه ای مانند کعبه را ملاحظه کرده، قریب به او را سابق و بعید به او را لاحق گویند، مثل امام و مأموم.
و سبق بالطبع و بالتجوهر مثل واحد و اثنین است، یعنی واحد و اثنین را می توان به دو گونه اعتبار و ملاحظه نمود، به یک اعتبار مثال برای سبق بالطبع و به اعتبار دیگر مثال برای سبق بالتجوهر است. و توضیح آن این است که: اگر ملاحظه شود که اثنین معلول دو واحد عددی است و هر واحدی جزء علت وجود آن است، به این اعتبار بین واحد و اثنین سبق بالطبع است. و اگر نفس مفهوم واحد و مفهوم اثنین که ملتئم از
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. ۱)صفحه 140 این مفهوم بسیط واحد است ملاحظه شود، سبق بالتجوهر است.
چنانکه در دعا اشاره به این دو معنی شده در جایی فرموده است: «لک یا الهی وحدانیة العدد» و در جای دیگر فرموده است: «سبحانک الواحد لا بالوحدانیة العددیة».
تفصیل آن این است که: چنانکه در علم حساب قدیم می گفتند: «العدد نصف حاشیتیه» فلهذا خود واحد عدد حساب نمی شود. و حال آنکه مقوم تمام اعداد همین واحد است، برای اینکه اعداد اجتماعات واحد و واحدهاست که یک را پهلوی یک گذاشته، دو می شود. پس به این لحاظ که اجزاء ناقصۀ وجود اثنین، یک و یک است، و به این لحاظ که واحد خودش عدد نیست با اینکه قوام تمام اعداد به اوست بنابراین «لک یا الهی وحدانیة العدد» یعنی تو واحدی هستی که از این اعداد نبوده و اینها اظلّه است. تو نوری خارج از اینها هستی با اینکه قوام این اظلّه به توست. و معنای «سبحانک الواحد لا بالوحدانیة العددیة» این است که تو جزء این مرکبات نیستی چنانکه جزء ترکیبی اثنین واحد است. این است که گفته اند: «من قال الله ثالث ثلاثة فقد کفر، و شرک مع الله غیره».
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. ۱)صفحه 141