وجوه افتراق امکان استعدادی و امکان ذاتی
فروقی بین امکان استعدادی و امکان ذاتی رعایت شده است:
یکی اینکه امکان استعدادی از جهتی بالفعل است و مرتبۀ ضعیفه ای از وجود را داراست و در سلسلۀ نظام وجود، زانویش جا گرفته و در مجلس موجود حاضر است؛ زیرا گفتیم آن قوۀ قابلۀ انسانیت از امور متحققه در اعیان است؛ زیرا کیفیت حاصله ای در ماده است که ماده را برای افاضۀ وجود حادث از مبدأ جواد مهیّا نموده تا صور و اعراض در آن ماده، حلول کرده و مانند نفس مجرده با ماده باشد.
اما اینکه چرا نسبت به صور و اعراض با لفظ «فیها» که حاکی از حلول است و در نفس با لفظ «معها» که حاکی از معیت است تعبیر فرموده، جوابش را به محل بحث آن، که نفس مجرد قابل حلول نیست، موکول می نماییم.
به خلاف امکان ذاتی که از شائبۀ وجود، بویی به مشام آن نرسیده و همان نقطۀ سودا در ناصیۀ ماهیت است و ماهیت در هر مکانی باشد امکان ذاتی با اوست و او را نوری نیست و در صرافت اعتباریه اش باقی است.
والحاصل: تهیؤ از حیث اینکه کیفیت مخصوصه ای در ماده بالمعنی الأعم است امری است که بالفعل موجود است.
فائدةٌ: برای ماده دو اصطلاح است: یکی اعم، یعنی هم بر بدن که متعلق نفس است، و هم بر موضوع عوارض مانند ماده سیب که حلاوت به او قائم است، و هم بر محل مانند نطفه که محل برای صورت نوعیه حیوانیه است اطلاق می شود. و اصطلاح دیگر در ماده، بدن است. این است که در مواردی حکما، ماده گفته اند و متکلمین آن را به خاطر عدم آشنایی به اصطلاح بر مادۀ اخص حمل نموده اند، و به واسطۀ همین عدم آشنایی ناصیۀ نورانی اهل توحید را با کلوخ تکفیر شکسته و خونین کرده اند ـ چنانکه آن مرد در کربلا جبین نورانی صدرنشین مسند حق را خونین نمود ـ و بعد آخوند هر چه فریاد زد که من قائلم معاد جسمانی است و عین
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. ۱)صفحه 60
این بدن است، تلقّی به قبول نکرده و صدر الکفره اش خواندند.
و بالجمله: این تهیؤ از حیث امکان و قابلیتش برای «مستعد له» امری بالقوه است.
سپس مرحوم سبزواری با آخوند مناقشه در مثال نموده؛ چون آخوند رحمه الله در اسفار فرموده: امکان استعدادی از جهتی بالفعل و از جهتی بالقوه است و منی اگرچه بالقیاس به حصول صورت انسانیه برای آن بالقوه است ولکن بالقیاس به نفسش که صاحب صورت منویه است بالفعل است. پس ناقص الانسانیه و تام المنویه است، به خلاف امکان ذاتی که امر سلبی محض است و برای آن معنای متحصلی نیست.
مرحوم سبزواری می گوید: شاید مراد، تنظیر است. به این معنی که آنچه در قوه و تهیؤ می گوییم که از جهتی فعلی و از جهتی بالقوه است مانند و نظیرش همان مثالی است که ذکر کردیم.
یا مراد این است که چون عرض، خصوصاً کیفیت استعدادیه، در فعلیت و قوه تابع موضوع خودش است و موضوع امکان استعدادی مرکب از فعلیت و قوه است پس امکان استعدادی از جهتی فعلی و از جهتی قوه است به خلاف امکان ذاتی؛ زیرا موضوع آن یعنی ماهیت، حتی در وجود و عدم فعلی نیست، پس قوۀ صرفه است. خلاصه باید نظر آخوند به یکی از دو وجه باشد چون کلام در امکان استعدادی است نه در موضوع استعداد مانند نطفه.
فرق دیگر این است که: امکان ذاتی از دو جهت به منزلۀ اصل و ریشه برای امکان استعدادی است:
یکی اینکه: امکان استعدادی کأ نّه امکان ذاتی با زیادۀ اعتبار وجودی است. و دیگر آنکه: امکان ذاتی منشأ امکان استعدادی است؛ چون طبق قاعدۀ «الواحد لایصدر منه الاّ الواحد» عقل اول از مبدأ اول اعلی صادر شده و به حکم قاعدۀ فوق نیز، باید از او هم واحد صادر شود و هکذا.
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. ۱)صفحه 61
ولکن مشائین گفته اند: عقل اول بعد از صدور، یک جهت امکانی، و یک جهت ذاتی داشته، از هر کدام از دو جهت چیزی صادر شده و همچنین عقل عاشر از جهت امکانی آن، هیولی و صرف القوه که مصحح جهات شرور است صادر شده است. و این نقطۀ ظلمت در صفحۀ وجود، پردۀ ظلمانی کثرت را گشوده است. پس امکان ذاتی منشأ امکان استعدادی است.
اگر چه سخن ایشان تشنیع شده ولکن این طور نیست که اینها گفته باشند امکان ذاتی جز اعتبار چیزی نیست و از آن چیزی تحصل می یابد، بلکه مراد آنها این است که عقل عاشر از جهت توجه به این امکان ذاتی منشأ هیولی که مصحح شرور است شده و مَثَل آن مَثَل طاووس است که وقتی به پر و بال زیبای خود که به دست نقاش قادر نقش یافته نگاه می کند، یک حالت انبساط و وجد و سرور پیدا نموده و مانند خوبرویان جهان حالت تبختر و تکبر به خود گرفته و غفلت از نقص خود می نماید، بال خود را مثل تاج شاهان می گشاید، ولی تا نگاهش به پای زشتش می افتد منقبض الروح گشته و بساط فخر خود را برچیده و پرهایش را روی هم فرو ریخته و مانند بدبختان جهان در دریای غم و گرفتگی غوطه می خورد.
و الحاصل: امکان ذاتی به این معنی و شرحی که گذشت، منشأ هیولی و صرف القوه و استعداد است.
و أنّ مقویاً علیه عُیِّنا و فیه سَوغُ أن یزول الممکنا
فرق دیگر این است که: در امکان استعدادی آنچه قوه روی اوست و استعداد بار اوست تعیّن دارد، مثلاً نطفه به یک طرف خاص رو گذاشته و صورت انسان را هدف قرار داده است و لذا اگر سر راهش ایستاده و بگویی: کجا تشریف می بری؟ می گوید: می روم انسان بشوم. این امکان در حالت انتظار و بلاتکلیفی و سرگردانی ننشسته است، به خلاف امکان ذاتی که حیران و سرگردان در وادی تساوی طرفین وجود و عدم نشسته تا بشارت وجود یا خبر ناگوار عدم به او برسد.
فرق دیگر اینکه: امکان استعدادی با دیدار مستعد له جایز است فانی گشته و به
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. ۱)صفحه 62
وصل و آرزو رسیده باشد و به طریان فعلیت زایل شود، به خلاف امکان ذاتی که لازم ماهیت است و هرگز زایل نمی شود و با امتناع غیری و وجوب غیری جمع می شود.
و أنّ هذا فی محلّ الممکن و فیه شدّةً و ضعفاً أیقن
فرق پنجم اینکه: امکان استعدادی در محل و در مادۀ ممکن است و ماده اعم است از اینکه ماده برای صورت نوعیه باشد، مانند نطفه که ماده و محل برای صورت حیوانی است و یا اینکه موضوع برای امکان استعدادی باشد، مثل سیب که موضوع سرخی و حلاوتی است که بعد خواهد آمد. و یا متعلق ماده باشد مانند جنین که متعلق نفس است. پس ممکن با نظر به حال متعلق به استعدادی وصف می شود، یعنی امکان استعدادی با نظر به مستعد له گفته می شود، ولکن امکان ذاتی با نظر به وصف خود ممکن است.
فرق ششم اینکه: شدت و ضعف در امکان استعدادی یقینی است، مثلاً امکان استعدادی نطفه ـ نظر به اینکه صورت انسانی در آن حاصل شود ـ از امکان استعدادی مضغه ضعیف تر و همچنین استعداد مضغه در انسانیت از جنینی که قبل از ولوج روح است ضعیف تر و این امکان استعدادی به واسطۀ اجتماع شروط و عدم موانع روز به روز در سیر تکاملی است و وقتی که به حد کمال رسید و مستعد له حاصل شد و یا مانعی حاصل گردید و او را از سیر بازداشته و برگرداند ـ مثل اینکه بچه سقط شد ـ منقطع می شود.
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. ۱)صفحه 63
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. ۱)صفحه 64