مقصد دوم: در جنایت بر منافع
و آن در چند مورد است:
اول ـ عقل؛ و در آن دیۀ کامل می باشد. و در نقصان آن ارش است. و در زایل شدن و نقصان آن، قصاصی نیست.
ترجمه تحریر الوسیله امام خمینی(س)ج. 2صفحه 624 مسأله 1 ـ در زایل شدن یا نقصان عقل، بین این که سبب در آن ها، زدن بر سر او باشد یا بر غیر آن و بین غیر آن از اسباب، فرقی نیست. پس اگر او را در وحشت بیندازد تا عقلش زایل شود بر او دیۀ کامل است. و همچنین است اگر او را سحر نماید.
مسأله 2 ـ اگر بر او جنایتی وارد کند، مانند این که سرش را مجروح کند یا دست او را قطع نماید پس عقلش برود، دیۀ دو جنایت، تداخل ندارند. و در روایت صحیحه ای آمده که: «اگر به یک ضربت باشد تداخل می کنند» لیکن اصحاب ما از این روایت اعراض نموده اند و با این حال احتیاط به مصالحه، خوب است.
مسأله 3 ـ اگر عقل به واسطۀ جنایت زایل شود و دیه را بپردازد سپس عقل عود نماید پس در برگشتن دیه، تأمل است، اگرچه برگشتن آن و رجوع به حکومت، اشبه می باشد.
مسأله 4 ـ اگر جانی و ولیّ مجنی علیه در زایل شدن عقل یا نقصان آن اختلاف نمایند پس مرجع اهل خبره از پزشک ها است و بنابر احوط (وجوبی) تعدّد و عدالت آن ها معتبر است. و امکان دارد او را در حال خلوت و غفلتش آزمایش کرد؛ پس اگر اختلال او ثابت باشد که همان است و اگر روشن نشود نه به وسیله اهل خبره ـ به جهت اختلاف اهل خبره مثلاً ـ و نه از آزمایش، پس قول، قول جانی است با قسم.
دوم ـ شنوایی؛ و در زایل شدن آن از هر دو گوش، دیه کامل است. و در شنوایی هر گوش نصف دیه می باشد.
مسأله 1 ـ در ثبوت نصف، بین این که یکی از دو گوش تیزتر از دیگری باشد یا نه، فرقی نیست. و اگر شنوایی یکی از آن ها به سببی از خدای متعال یا به جنایتی یا بیماری یا غیر آن ها، زایل شده باشد، در دیگری نصف می باشد.
مسأله 2 ـ اگر برنگشتن شنوایی معلوم باشد یا اهل خبره به آن شهادت دهند، دیه مستقر می باشد. و اگر اهل خبره امیدوار بودند که بعد از مدت متعارفی، شنوایی برگردد، باید انقضای آن مدت را انتظار کشید، پس اگر عود نکند، دیه استقرار پیدا می کند. و اگر قبل از گرفتن دیه عود کند پس ارش می باشد. و اگر بعد از گرفتن دیه، عود نماید اقوی آن است که دیه برنمی گردد. و اگر قبل از گرفتن دیه بمیرد، اقرب ثبوت دیه می باشد.
ترجمه تحریر الوسیله امام خمینی(س)ج. 2صفحه 625 مسأله 3 ـ اگر هر دو گوش را قطع نماید و شنوایی به سبب آن زایل شود بر او دو دیه کامل می باشد. و اگر جنایت دیگری بر او وارد نماید پس شنوایی او را زایل کند، بر او دیۀ جنایت و شنوایی می باشد، و اگر یکی از دو گوش را قطع نماید پس تمام شنوایی از هر دو گوش زایل شود پس یک دیه و نصف می باشد.
مسأله 4 ـ اگر اهل خبره به عدم فساد قوه شنوایی شهادت دهد لیکن در راه آن نقصی وارد شده باشد که آن را از شنوایی منع کرده پس ظاهر ثبوت دیه است، نه حکومت. و اگر شنوایی بچه را زایل کند پس نطق او معطل شود ظاهراً نسبت به تعطیل شدن نطق، علاوه بر دیه، حکومت ثابت است.
مسأله 5 ـ اگر جانی زایل شدن شنوایی مجنی علیه را انکار کند یا بگوید که صداقت او را نمی دانم، حال او در وقت صدای بسیار بلند و رعد قوی آزمایش می شود و بعد از آن که او را غافل می کنند، صیحه ای بر او می کشند پس اگر آنچه را که ادعا کرده، تحقق پیدا کند دیه را می دهد. و ممکن است که به افراد حاذق و متخصصین در شنوایی ـ با اطمینان به آن ها ـ رجوع شود. و احوط (وجوبی) تعدّد و عدالت است. و اگر حال او معلوم نگشت قسامه به جهت لوث قسم داده می شود و به نفع او حکم می شود.
مسأله 6 ـ اگر ادعا کند که شنوایی یکی از گوش ها کم شده است، نسبت به دیگری مقایسه می شود و به حساب تفاوت آن ها، ملزم به دیه می شود. و راه مقایسه این است که گوش ناقص به طور محکم بسته می شود و گوش سالم باز گذاشته می شود و در مقابل صورت او زنگی زده می شود و به او گفته می شود بشنو، پس اگر صدا بر او مخفی بماند، جای آن علامت گذاری می شود سپس از پشت او به زنگ زده می شود تا بر او مخفی بماند پس جای آن علامت گذاشته می شود پس اگر هر دو مسافت مساوی باشد او راستگو است وگرنه دروغگو می باشد. و احوط اولی تکرار عمل در طرف راست و همچنین در طرف چپ است. سپس گوش سالم به خوبی مسدود می شود و گوش ناقص آزاد گذاشته می شود پس در جلوی او به زنگ زده می شود پس جایی که صدا مخفی می شود، علامت گذاری می شود، و همان کار را با گوش ناقص انجام می دهند که با گوش سالم او
ترجمه تحریر الوسیله امام خمینی(س)ج. 2صفحه 626 اولاً انجام دادند، سپس بین گوش سالم و مریض مقایسه می شود پس ارش به حساب آن داده می شود. و حتماً باید این کار را در سکون هوا صورت داد؛ و با وزیدن باد، مقایسه نمی شود. و همچنین مقایسه در جاهای معتدل انجام می شود.
سوم ـ بینایی؛ و در زایل شدن بینایی از دو چشم، دیه کامل است؛ و از یکی از آن ها نصف آن است.
مسأله 1 ـ بین افراد چشم که مختلف می باشند، تیزبینشان و غیر آن، حتی حولا (دوبین) و عشوا (شب کور) و آن که در چشمش سفیدی است که او را از بینایی جلوگیری نمی کند و عمشاء (تاربین) بعد از آن که بیننده است، فرقی نیست.
مسأله 2 ـ اگر حدقه را دربیاورد چیزی مگر یک دیه بر او نیست؛ و بینایی تابع حدقه است. و اگر بر او به غیر آن، جنایتی وارد نماید، مانند این که به سر او ضربتی بزند پس بینایی او از بین برود، بر او دیۀ جنایت با دیۀ بینایی است.
مسأله 3 ـ اگر چشم به حالت خودش باقی باشد و مجنی علیه ادعا کند که بینایی اش رفته است و جانی آن را انکار نماید، مرجع اهل خبره است؛ پس اگر دو شاهد عادل از اهل خبره یا یک مرد و دو زن، شهادت دادند دیه ثابت می شود. پس اگر گفتند عودت آن امید نمی رود، دیه استقرار پیدا می کند. و نیز اگر بگویند امید برگشتن هست بدون آن که زمانی تعیین نمایند، دیه گرفته می شود. ولی اگر بگویند بعد از مدت معیّن متعارفی امید می رود، پس این مدت منقضی شود و عود نکند، استقرار می یابد.
مسأله 4 ـ اگر قبل از گذشت مدتی که اجل برایش تعیین شده بود بمیرد، دیه مستقر می شود. و همچنین اگر دیگری چشم او را دربیاورد. البته اگر عودت آن ثابت شود پس درآورده شود ظاهراً ارش دارد، چنان که اگر قبل از استیفای دیه، عود کند، بر او ارش می باشد و اما بعد از آن ظاهراً دیه برگشت داده نمی شود.
مسأله 5 ـ اگر در عود آن اختلاف نمایند قول، قول مجنی علیه است.
مسأله 6 ـ اگر ادعا کند که بینایی اش رفته و حال آن که چشمش قائم به حال خودش است و بیّنه ای از اهل خبره نباشد، حاکم او را به قسامه قسم می دهد و برای او قضاوت می کند.
ترجمه تحریر الوسیله امام خمینی(س)ج. 2صفحه 627 مسأله 7 ـ اگر نقصان یکی از آن ها را ادعا کند، نسبت به دیگری قیاس می شود و دیه به نسبت، بعد از قسامه ـ به جهت استظهار (محکم کاری) ـ گرفته می شود. و اگر نقصان هر دو را ادعا نماید، نسبت به کسی که از هم سن های او است مقایسه می شوند و جانی بعد از استظهار به قسم ها، به تفاوت ملزم می شود، مگر با علم به صحت آن، پس استظهار ساقط می شود.
مسأله 8 ـ راه مقایسه در اینجا مثل همان است که در شنوایی بود؛ پس چشم سالم او بسته می شود و مردی مثلاً تخم مرغی را می گیرد و دور می شود تا این که مجنی علیه می گوید آن را نمی بینم پس نزد آن علامت گذاری می شود، سپس در طرف دیگر یا طرف های چهارگانه آزمایش می شود پس اگر مساوی باشند راست می گوید وگرنه دروغ می گوید. و در فرض راست گفتن چشم اصابت دیده، بسته می شود و چشم سالم آزاد گذاشته می شود، پس در دو طرف یا چهار طرف، آزمایش می شود و به نسبت نقصان، از دیه گرفته می شود. و این مقایسه در اصابت هر دو چشم و ادعای نقصان آن ها نیز جاری می باشد، لیکن با چشم سالم از هم سن های او مقایسه می شود.
مسأله 9 ـ در مقایسه باید جهت ها از نظر زیادی نور و کمی آن، و زمین ها از حیث بلندی و پستی ملاحظه شود، پس با وجود آنچه که مانع از تشخیص است، و همچنین در روز ابری، مقایسه نمی شود.
چهارم ـ بویایی؛ و در زایل کردن آن از دو سوراخ بینی دیۀ کامل است. و از یک سوراخ، نصف دیه می باشد. البته این دومی اشکال دارد؛ پس احتیاط به مصالحه ترک نشود.
مسأله 1 ـ اگر زایل شدن آن را ادعا نماید و جانی آن را انکار کند به بوهای تند و سوزاننده در حال غفلت او امتحان می شود، پس اگر صدق او تحقق پیدا کرد دیه گرفته می شود وگرنه بر او به قسامه استظهار می شود و برای او قضاوت می شود. و اگر استکشاف آن در زمان ما با وسایل جدید، ممکن باشد به اهل خبره رجوع می شود، البته احتیاط (واجب) اعتبار تعدد و عدالت است؛ پس با قیام بیّنه، به آن عمل می شود.
مسأله 2 ـ اگر ادعای نقص بویایی نماید پس اگر اثبات آن با وسایل جدید و شهادت دو
ترجمه تحریر الوسیله امام خمینی(س)ج. 2صفحه 628 عادل از اهل خبره، ممکن باشد که همان است وگرنه بعید نیست که به قسم ها استظهار شود و حاکم به آنچه که از حکومت، یا ارش صلاح می بیند، قضاوت می کند.
مسأله 3 ـ اگر اثبات مقدار نقص به آزمایش و مقایسه به شامۀ هم سن های او ممکن باشد ـ چنان که در بینایی و شنوایی چنین بود ـ قول به آن بعید نمی باشد.
مسأله 4 ـ اگر بویایی قبل از ادای دیه عود کند، ارش دارد. و اگر بعد از آن عود کند در آن اشکال است که باید به مصالحه تخلص شود. و اگر قبل از انقضای مدت بمیرد و عود نکند، دیه ثابت است.
مسأله 5 ـ اگر بینی را قطع نماید پس حسّ بویایی از بین برود دو دیه می باشد. و همچنین است اگر بر او جنایتی کند که بویایی را از بین ببرد بر او با دیه زایل شدن آن، دیۀ جنایت هم هست. و اگر دیه مقدری برای آن نباشد، پس حکومت ثابت است.
پنجم ـ چشایی؛ بعضی گفته اند که: در آن دیۀ کامل است، ولی این قول اگرچه بعید نیست لیکن اقرب در آن حکومت می باشد.
مسأله 1 ـ اگر تشخیص با وسایل جدید، ممکن باشد به دو شاهد عادل از اهل خبره رجوع می شود. در غیر این صورت اگر اختلاف نمایند و اماره ای نباشد که موجب لوث شود پس قول، قول جانی می باشد. و با حصول لوث به قسم ها استظهار می شود.
مسأله 2 ـ اگر نقصان تحقق پیدا کند به حاکم مراجعه می شود تا با مصالحه یا با حکومت، مادۀ نزاع را بکند. و احوط برای آن ها مصالحه است.
مسأله 3 ـ اگر زبان او را قطع نماید، پس چیزی جز دیه برای زبان نیست؛ و حسّ چشایی تابع آن می باشد. و اگر جنایت دیگری بر او وارد کند و چشایی او را از بین ببرد پس در چشایی، آن چیزی است که شناختی و در جنایت، دیه اش می باشد. و اگر دیۀ مقدر نداشته باشد پس حکومت ثابت است.
مسأله 4 ـ اگر بر محل استوار شدن فک او جنایتی وارد کند پس قادر بر جویدن نباشد، ارش دارد. و بعضی گفته اند: دیه دارد.
ترجمه تحریر الوسیله امام خمینی(س)ج. 2صفحه 629 مسأله 5 ـ اگر حسّ چشایی برگردد دیه برگردانده می شود. و احوط (استحبابی) مصالحه است.
ششم ـ بعضی گفته اند، اگر جنایتی بر او وارد شود، پس انزال بر او متعذر شود، در آن دیه می باشد. و همچنین است اگر حامله نمودن بر او متعذر گردد. و همچنین است اگر التذاذ به جماع بر او متعذر شود. ولی در همۀ این ها اشکال است و اقرب ثبوت حکومت است؛ البته در انقطاع جماع ـ یعنی در صورتی که جنایت سبب انقطاع اصل جماع و عدم قیام آلت او گردد ـ احتیاط ترک نشود.
هفتم ـ بنابر اقوی در سلس بول اگر دائمی باشد دیۀ کامل است، و احوط (وجوبی) این است در صورتی که تمام روز ادامه داشته باشد، چنان که احوط (وجوبی) در جایی که تا نصف روز است، دو ثلث دیه و در جایی که تا بلند شدن آفتاب است، ثلث دیه می باشد و در سایر قسمت های زمان، حکومت ثابت است. و منظور از دوام یا تمام روز یا بعض آن، این است که در تمام روزها اینچنین باشد؛ و اگر در بعضی از روزها چنین باشد و خوب شود، در آن حکومت است.
هشتم ـ در زایل شدن صدا به طور کامل، دیۀ کامل است. و اگر نقص بر صدا وارد کند مثل این که در بینی حرف بزند یا صدایش خشن شود، ظاهراً ارش ثابت می باشد. و منظور از زایل شدن صدا این است که نتواند به جهر (بلند) حرف بزند و این با توانایی او بر اخفات (آهسته حرف زدن) منافاتی ندارد.
مسأله 1 ـ اگر بر او جنایتی بکند پس تمام صدا و تمام نطقش از بین برود بر او دو دیه می باشد.
مسأله 2 ـ اگر صدای او نسبت به بعضی از حروف از بین برود و نسبت به بعضی دیگر باقی بماند، در آن احتمال حکومت است. و احتمال تقسیم آن نیز می رود، همان طوری که در اصل سخن گفتن گذشت، ولی احوط (وجوبی) مصالحه است.
مسأله 3 ـ در تلف شدن و از بین رفتن منافعی که دیۀ معینی برای آن تعیین نشده مقدار به حکومت تعیین می گردد مثل خوابیدن و قوه لامسه و پیدا شدن ترس یا رعشه و تشنگی
ترجمه تحریر الوسیله امام خمینی(س)ج. 2صفحه 630 و گرسنگی و بی هوشی و پیدا شدن مرض ها هر صنفی از آن ها.
مسأله 4 ـ ارش و حکومتی که به معنای ارش می باشد فقط در مواردی می باشد که اگر معیب به صحیح مقایسه شود نقصی در قیمت باشد، پس مقدار تفاوت، همان ارش و حکومتی است که به معنای ارش است. و اما اگر در موردی فرض شود که جنایت موجب نقص به این معنی نمی شود و در شرع، تقدیری برای آن نیست مثل این که انگشت زیادی او را قطع کند، یا بر او جنایتی وارد شود و بویایی او را ناقص نماید، و در تقویم بین مورد جنایت و غیر آن فرقی نباشد، چاره ای از حکومت به معنای دیگر نمی باشد و آن حکومت، حکومت قاضی است به آنچه که مادۀ نزاع را از ریشه بکند؛ یا به امر نمودن بر مصالحه، یا تقدیر او بر حسب مصالح، یا تعزیر او.
ترجمه تحریر الوسیله امام خمینی(س)ج. 2صفحه 631