فصل اول: خاطرات حجت الاسلام والمسلمین محمدحسن اختری
مشکلات اقامت امام درعراق
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

محل نشر : تهران

زمان (شمسی) : 1392

زبان اثر : فارسی

مشکلات اقامت امام درعراق

‏ حاج آقا آیا از چگونگی ورود امام به بغداد اطلاعاتی دارید؟‏


‏ بدیهی است که برای امام و حاج آقا مصطفی نحوه ورودشان به عراق ‏‎ ‎‏باورنکردنی بود. حاج آقا مصطفی می‏‏‌‏‏گفتند: وقتی به فرودگاه ترکیه رفتیم گذرنامه‏‏‌‏‏های ‏‎ ‎‏ما را نگاه کردند و به دستمان دادند. هنگامی که به فرودگاه بغداد رسیدیم و به ‏‎ ‎‏این طرف و آن طرف نگاه کردیم تا ببینیم کسی به دنبال ما آمده است یا نه، کسی را ‏‎ ‎‏نیافتیم! فکر کردیم که شاید دولت ایران با دولت عراق توافقی کرده باشند که این‏‏‌‏‏جا ‏‎ ‎‏کسی بیاید و ما را تحویل بگیرد. چون در قالب تبعیدی وارد بغداد شده بودیم. اما کسی ‏‎ ‎‏را ندیدیم و اثاثیه را بر داشتیم و راهی شدیم. هنگام عبور از فرودگاه گذرنامه‏‏‌‏‏های ما را ‏‎ ‎‏دیدند و مهر زدند. حاج آقا مصطفی نقل می‏‏‌‏‏کرد که ما هیچ پول عراقی نداشتیم سوار ‏‎ ‎‏تاکسی شدیم گفتیم ما را به کاظمین ببر. وقتی پیاده شدیم پولی نداشتیم که به تاکسی بدهیم. داخل مسافرخانه شدیم از مسافران مقداری پول گرفتیم به تاکسی دادیم تا بعد پول عراقی تهیه کنیم و به آن‌ها برگردانیم. این مسأله برای کسی باور کردنی نبود که آن‌ها به این صورت به بغداد آمده باشند و کسی دنبالشان نباشد.‏

‏ آیا از ناحیه حکومت عراق برخوردهایی با حضرت امام در ابتدای ورودشان به ‏‎ ‎‏نجف به وجود آمد؟‏

‏ مشکلات خاصی که بنده مطلع باشم چیزی را نشنیدم. در ابتدا وارد بغداد شدند ‏‎ ‎‏و به کاظمین و سرانجام نجف آمدند و در خانه‏‏‌‏‏ای که برایشان اجاره کرده بودیم ساکن ‏‎ ‎‏شدند. رفت و آمد فراوان داشتند هیچ کدام کنترل و مراقبت خاصی برایشان وجود ‏‎ ‎‏نداشت. فشارهایی که برای ایشان پیش آمد در سال‏‏‌‏‏های پایانی دوران تبعید و ‏‎ ‎‏حضورشان در عراق بود و در ابتدای ورود ایشان وجود نداشت.‏

‏ آیا حضور حضرت امام که مورد توجه طلاب و روحانیون قرار گرفته بود بعضاً ‏‎ ‎‏حسادت‏‏‌‏‏هایی بین مراجع و افرادی که در صدد بودند ایجاد کرد؟‏

‏ ما به مراجع همواره به دیده احترام نگاه می‏‏‌‏‏کنیم. آن‌ها هم جانشینان پیامبر(ص) ‏‎ ‎‏هستند. آن‌ها هیچ گونه حساسیتی نداشتند. ما باید آن‌ها را مبری بدانیم. آن‌ها بالاتر از ‏‎ ‎‏این مسائل و چیزها هستند. اما خوب اطرافیان مراجع که در بیوتات کار می‏‏‌‏‏کردند گاه ‏‎ ‎‏حساسیتی از خود نشان می‏‏‌‏‏دادند.‏


‏مثلاً آن‌ها به این‏‏‌‏‏که ما این طور عاشق امام بودیم و از ابتدای ورود ایشان در ‏‎ ‎‏خدمتشان قرار داشتیم حساسیت داشتند و می‏‏‌‏‏گفتند چرا این‏‏‌‏‏ها اطراف حضرت امام را ‏‎ ‎‏گرفته‏‏‌‏‏اند؟ چرا این‏‏‌‏‏ها زیاد خدمت امام می‏‏‌‏‏روند و می‏‏‌‏‏آیند. برای آن‌ها گران می‏‏‌‏‏آمد که ‏‎ ‎‏امام عاشقانی این چنین داشته باشد.‏

‏یادم هست یک زمانی که من خدمت حجت‏‏‌‏‏الاسلام و المسلمین عمید زنجانی درس ‏‎ ‎‏می‏‏‌‏‏خواندم گفتند یکی از آقایانی که خودشان می‏‏‌‏‏دانند آمده بودند و از من سؤال ‏‎ ‎‏می‏‏‌‏‏کردند که آیا در هنگام برگزاری نماز جماعت توسط امام به شما چیزی می‏‏‌‏‏دهند؟ و ‏‎ ‎‏همان طور که قبلاً اشاره شد حتی گفت که من یک نفر را فرستادم هر روز برود نماز و ‏‎ ‎‏ببیند که آیا چیزی می‏‏‌‏‏دهند یا نه؟ ایشان یکی از اساتید به نام نجف بودند این گونه فکر ‏‎ ‎‏می‏‏‌‏‏کردند. چرا که ما مقید بودیم که برای نماز ظهر به خانه امام برویم و با ایشان نماز ‏‎ ‎‏بخوانیم. در آن موقع امام هنوز ظهرها در خانه نماز می‏‏‌‏‏خواندند و نماز مغرب و عشا را ‏‎ ‎‏در مدرسه آقای بروجردی اقامه می‏‏‌‏‏فرمودند.‏

‏ آیا شهریه و کمک خرجی به شما نمی‏‏‌‏‏دادند؟‏

‏ امام هیچ چیزی حتی یک دینار اضافه بر شهریه‏‏‌‏‏ای که از مدرسه می‏‏‌‏‏گرفتیم به ما ‏‎ ‎‏نمی‏‏‌‏‏دادند. حتی یک وقتی بعضی از دوستان خدمت امام عرض کردند که وضع زندگی ‏‎ ‎‏حاج آقا مصطفی خوب نیست و دخل و خرج زندگی‏‏‌‏‏شان نمی‏‏‌‏‏رسد و شما لطف کنید ‏‎ ‎‏حقوق و شهریه او را بیشتر کنید. امام فرمودند او هم مثل بقیه طلبه‏‏‌‏‏ها. چرا بقیه طلبه‏‏‌‏‏ها ‏‎ ‎‏شهریه آن‌ها می‏‏‌‏‏رسد و کفافشان را می‏‏‌‏‏دهد ولی ایشان نه. امام حاضر نشدند به حاج آقا ‏‎ ‎‏مصطفی مبلغی اضافه بدهند. امام برای کسانی هم که در دوره‏‏‌‏‏های درس ایشان شرکت ‏‎ ‎‏می‏‏‌‏‏کردند چیزی اضافه نمی‏‏‌‏‏دادند و از این مسائل بری و پاک‏‏‌‏‏تر از این مسائل بودند.‏

‏ آیا افرادی از لحاظ تدریس و ساعات درس ایشان مخالفت‏‏‌‏‏ها و کارشکنی‏‏‌‏‏هایی ‏‎ ‎‏داشتند؟‏

‏ نه در میان مراجع و بیوتاتشان نسبت به حضرت امام یک احترام خاصی وجود ‏‎ ‎‏داشت. بیشتر این آقایان مانند آیات آقایان راستی، کریمی، خاتم، که از علما و فضلا و ‏‎ ‎‏اساتید به نام نجف بودند این‏‏‌‏‏ها کسانی بودند که اولاً از روز اول درس امام تا روز آخر ‏


‏حضور داشتند و از محضر ایشان استفاده می‏‏‌‏‏کردند. این‏‏‌‏‏ها سال‏‏‌‏‏ها در نجف بودند و ‏‎ ‎‏محضر آیات عظام آقایان حکیم، شاهرودی و خویی را درک کرده بودند و به کلاس ‏‎ ‎‏درس امام می‏‏‌‏‏آمدند.‏

‏اما خوب معدود افرادی مثل سید محمد روحانی هم بودند که با امام و جلسات ‏‎ ‎‏درس ایشان مخالفت داشتند. وقتی که امام درس را شروع کردند سید محمد روحانی ‏‎ ‎‏برآشفته شد از این‏‏‌‏‏که بعضی از فضلا و بزرگان مثل آیت‏‏‌‏‏الله راستی، حضرت آیت‏‏‌‏‏الله ‏‎ ‎‏کریمی و حضرت آیت‏‏‌‏‏الله خاتم‏‏‌‏‏یزدی ـ ‏‏رحمة الله‏‏ علیه ـ که خوب این‏‏‌‏‏ها از اساتید بنام ‏‎ ‎‏نجف بودند و سالیان سال در نجف در محضر آیات عظام حکیم، خویی و شاهرودی ‏‎ ‎‏درس خوانده بودند، حالا این‏‏‌‏‏ها به درس امام آمده‏‏‌‏‏اند. ما که به درس آقای راستی ‏‎ ‎‏می‏‏‌‏‏رفتیم، ساعت درس ایشان با ساعت درس امام یکی بود. حاج آقا راستی گفتند که ‏‎ ‎‏من ساعت درس را جلو می‏‏‌‏‏اندازم ـ ایشان دو تا درس را پشت سر هم می‏‏‌‏‏گفت ـ که ‏‎ ‎‏بعد از آن به درس امام بروم و گفتند که من الآن به صورت آزمایشی یک هفته ‏‎ ‎‏این کار را می‏‏‌‏‏کنم تا ببینم اگر درس ایشان را نیاز ندارم که دیگر به درس نخواهم رفت ‏‎ ‎‏و ساعت کلاس تغییر نمی‏‏‌‏‏کند. ولی اگر ببینم که درس امام چیزهای تازه‏‏‌‏‏ای دارد و باید ‏‎ ‎‏حاضر شوم و بخوانم در آن صورت ساعت درس را عوض می‏‏‌‏‏کنم. هفته اول تمام شد ‏‎ ‎‏و جناب آقای راستی در روز چهارشنبه‏‏‌‏‏ای که همیشه در آن روز درس اخلاق می‏‏‌‏‏گفت ‏‎ ‎‏فرمود که ما رفتیم به درس امام، الآن فهمیدیم که هنوز خیلی چیزهای دیگر باید ‏‎ ‎‏بخوانیم. امام خیلی مطالب تازه‏‏‌‏‏ای دارد که ما نشنیده‏‏‌‏‏ایم و باید به این درس برویم. یکی ‏‎ ‎‏از هم‏‏‌‏‏شاگردی‏‏‌‏‏های ما که در خدمت آقای راستی با هم درس می‏‏‌‏‏خواندیم، رفته بود برای ‏‎ ‎‏آن آقا (سید محمد روحانی) نقل کرده بود که آقای راستی چنین فرموده‏‏‌‏‏اند. این آقا ‏‎ ‎‏در جمع چند نفر از کسانی که نزد او بودند برآشفته شده بود و گفته بود که ‏‎ ‎‏آقای راستی سواد نداره، درس نخوانده، او آبروی نجف را برده، این چه حرف‏‏‌‏‏هایی ‏‎ ‎‏است که زده است. خیلی برایش گران آمده بود که چرا نسبت به درس امام آقای راستی ‏‎ ‎‏که از علما و فضلا و اساتید خوب درس لمعه و رسائل و مکاسب حوزه نجف بود ‏‎ ‎‏چنین مطالبی گفته است و از او انتظار نداشت. این آقا تا آخرین روز اقامت امام در ‏


‏نجف مخالف ایشان بود. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی باز مخالف امام بود. و تا زمان ‏‎ ‎‏فوت هیچ وقت تغییر موضع و نظر نداد. همیشه دید منفی نسبت به امام داشت.‏

‏باید توجه داشت این آقای سید محمد روحانی با افراد دیگر روحانی غیر طرفدار ‏‎ ‎‏امام تفاوت داشت. بعضی علما داشتیم که می‏‏‌‏‏گفتند با سیاست کاری نداریم و برای ‏‎ ‎‏خودمان درس می‏‏‌‏‏خوانیم و درس می‏‏‌‏‏گوییم و به کسی کاری نداریم ولی این آقای سید ‏‎ ‎‏محمد روحانی یک روحانی سنتی به دور از سیاست و فعالیت‏‏‌‏‏های سیاسی نبود. او ‏‎ ‎‏وقتی سفیر ایران در بغداد به نجف می‏‏‌‏‏آمد یا بعضی هیأت‏‏‌‏‏ها از طرف حکومت ایران به ‏‎ ‎‏نجف می‏‏‌‏‏آمدند از آن‌ها استقبال می‏‏‌‏‏کرد و حتی در خانه‏‏‌‏‏اش آن‌ها را می‏‏‌‏‏پذیرفت و با ‏‎ ‎‏حکومت رابطه خوبی داشت. هنگامی که انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی پیروز ‏‎ ‎‏شد وی با آن مخالفت کرد و علیه حکومت اسلامی موضع گرفت.‏