فصل چهارم: خاطرات آیت الله محمود قوچانی
نصیحت امام به مسؤولان عراقی
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

محل نشر : تهران

زمان (شمسی) : 1392

زبان اثر : فارسی

نصیحت امام به مسؤولان عراقی

‏روزی مسؤولان شاخص و رده بالای عراق خدمت امام آمدند. آن روز حضرت امام من ‏‎ ‎‏را برای ترجمه خواستند. ایشان مترجمی داشتند که شیخِ خیلی خوب و متدین و اهل ‏‎ ‎‏علمی بود. ایشان معمولاً خدمت امام می‌آمد و مطالب حضرت امام را برای دیگران و ‏‎ ‎‏اگر لازم بود مطالب آن‌ها را برای امام ترجمه می‌کرد. گویا قبل از آن جلسه ـ در جریان ‏‎ ‎‏ملاقات چند مسؤول عراقی با امام ـ امام که از برخوردها و برنامه‌های بعثی‌ها خیلی ‏‎ ‎‏عصبانی بودند خیلی تند صحبت کرده بودند که شاید حدود نیم ساعت طول کشیده ‏‎ ‎‏بود. در میان فرمایشات امام کلمات تهدید هم بود، لذا آن مترجم که عراقی هم بود حالا ‏‎ ‎‏یا از روی ترس یا هر چیز دیگر بود مثلاً تمام حرف‌های امام را در دو سه دقیقه ‏‎ ‎‏به اجمال برای آن‌ها ترجمه کرده بود لذا خیلی از مطالب حذف شده بود. امام هم یک ‏‎ ‎‏تندی به او کرده بودند که این چه نوع ترجمه‌ای است که تو داری. خلاصه در برنامه ‏‎ ‎‏بعدی سفر مسؤولان، مرحوم آقا شیخ نصرالله خلخالی از سوی امام برایم پیام داد که ‏‎ ‎‏به عنوان مترجم در آن جلسه حاضر شوم. رفتم و تا آنجایی که یادم می‌آید شاید ‏‎ ‎‏اولین بار بود که به عنوان مترجم رسمی بین امام و آن آقایان استفاده می‌شدم.‏

‏شب بود؛ حضرت امام بعد از نماز در بیرونی نشسته بودند. وقت خاصی برای ما ‏‎ ‎‏تعیین نکرده بودند و برنامه در همان مجلس عمومی بود. تعدادی از طلبه‏‏‌‏‏های نجف، از ‏‎ ‎‏علاقه‌مندان امام،خدمت ایشان بودند که آن مسؤولان وارد شدند و دور تا دور آن اتاق ‏‎ ‎‏تقریباً بزرگ نشستند. به خاطر دارم تازه عبدالرضا حبوبی استاندار کربلا شده بود (آن ‏‎ ‎‏ایام نجف استان نشده بود و استانداری در کربلا بود). او در نطق و صحبت، آدم عجیب ‏‎ ‎‏و زبان‌بازی بود، در ورّاجی دست بالایی داشت. رو کرد به حضرت امام و پس از ابلاغ ‏‎ ‎‏سلام و تهنیت رئیس جمهور ـ حسن‏‏‌‏‏البکر ـ گفت که من از پیش او آمده‏‏‌‏‏ام تا پیام و ‏‎ ‎‏سلام و عرض دست‏‏‌‏‏بوسی ایشان را خدمت شما ابلاغ کنم و این‏‏‌‏‏که نصایح و فرمایشات ‏‎ ‎‏شما تا به حال در گوش‏‏‌‏‏های ما طنین‏‏‌‏‏انداز است و فراموش نکرده‏‏‌‏‏ایم و فراموش ‏‎ ‎‏نمی‏‏‌‏‏کنیم و همیشه در مقام عمل به فرمایشات و نصایح شما بودیم و هستیم و باز ‏‎ ‎‏مجدداً خدمت شما آمدیم برای عرض سلام و ادب و دریافت هرگونه نصیحتی.‏


‏خوب، حضرت امام مطالب و صحبت‏‏‌‏‏های او را متوجه شده بودند سپس به عنوان ‏‎ ‎‏پاسخ شروع کردند به صحبت. من هم نزدیک امام نشسته بودم تا حرف‏‏‌‏‏های ایشان را ‏‎ ‎‏بشنوم، ایشان هم اطلاع داشتند که من مترجم هستم. سرم را پایین انداخته بودم و دقیقاً مطالب ایشان را نوارگونه به ذهنم می‏‏‌‏‏سپردم تا چیزی از مطالب سقط نشود. بدون مبالغه عرض کنم که حضرت امام حدود بیست دقیقه صحبت کردند و در طول این مدت ‏‎ ‎‏وقفه‏‏‌‏‏ای در صحبت‏‏‌‏‏هایشان پیش نیامد که بتوانم ترجمه حرف‏‏‌‏‏های ایشان را ارائه دهم.‏

‏ شما هم چیزی نمی‏‏‌‏‏گفتید؟‏

‏ نه، سرم را پایین انداخته بودم و گوش می‏‏‌‏‏کردم. مطالب امام که تمام شد ‏‎ ‎‏رو کردند به من و فرمودند حالا شما بفرمایید. من هم سرم را بلند کردم و مطالب ‏‎ ‎‏ایشان را ترجمه نمودم. نکته‏‏‌‏‏ای که تا به حال در ذهنم مانده و همین طور جولان دارد ‏‎ ‎‏این سخن امام بود که به استاندار کربلا فرمود که من از خدای تبارک و تعالی ‏‎ ‎‏می‏‏‌‏‏خواهم که شما در کارتان موفق باشید و بتوانید به مردم و خلق خدا بهتر خدمت ‏‎ ‎‏کنید. اما این را بدانید که شما و دیگران مسؤولیت و کار و بار سنگین‏‏‌‏‏تری به عهده ‏‎ ‎‏گرفته‏‏‌‏‏اید و مسؤولیت شما در پیشگاه خداوند سنگین‏‏‌‏‏تر خواهد بود ـ من آن مطالب را ‏‎ ‎‏به امان‏‏‌‏‏الله و امان الشعب تعبیر کردم ـ و این طور نیست که اگر احیاناً افراد تحت امر ‏‎ ‎‏شما در حوزه استحفاظی‏‏‌‏‏تان کار خلافی انجام دهند شما از ذمه‏‏‌‏‏تان فارغ باشد و اگر ‏‎ ‎‏یکی از شرطه‏‏‌‏‏های کربلا یا کل استانداری و نجف کار خلافی انجام بدهد شما نزد خدا ‏‎ ‎‏و خلق خدا مسؤول هستید و باید مراقب باشید که در حوزه استحفاظی شما نسبت به ‏‎ ‎‏بندگان خدا جفا، تعدی و تجاوزی پیش نیاید. لازم است مراقبت کامل را در این جهت ‏‎ ‎‏داشته باشید و این را به گوشتان بسپارید. امام مطالب زیادی را فرموده بودند و من یادم ‏‎ ‎‏نمی‏‏‌‏‏رود که شاید حدود یک ربع مطالب ایشان را ترجمه کردم.‏

‏حضرت امام در آن جلسه نکات خیلی شاخصی را مطرح فرمودند و من ‏‎ ‎‏گاهی وقت‏‏‌‏‏ها در بین دوستان و رفقا در همین نظام خودمان که هستیم این را برای ‏‎ ‎‏عزیزان می‏‏‌‏‏گویم که امام در نجف در آن زمان برای آن آقایان چنین مطالبی را فرمودند ‏‎ ‎‏آیا این مطالب فقط برای آن‌ها بود یا ما هم موظف به این هستیم که اگر احیاناً ‏


‏مسؤولیتی در جایی یافتیم و یک حوزه استحفاظی داشتیم افراد تحت امر ما اگر ‏‎ ‎‏خدای ناکرده خلافی انجام دادند جوابگو باشیم، نگوییم که به ما مربوط نیست. چرا که ‏‎ ‎‏ما مسؤول آن افراد هستیم و در پیشگاه خدا و خلق خدا باید پاسخ بدهیم. عرضم این ‏‎ ‎‏است که آن نصیحت‏‏‌‏‏های امام باید به عنوان یک ایده، یک وظیفه‏‏‌‏‏ای الهی و شرعی و ‏‎ ‎‏قانونی و مردمی مورد توجه قرار گیرند.‏

‏ حاج آقا تاریخ دقیق آن دیدار را یادتان هست؟‏

‏ سال آن را نمی‏‏‌‏‏توانم به طور دقیق عرض کنم شاید حدود دو سال قبل از هجرت ‏‎ ‎‏امام از نجف بود، حدود سال 1355 شمسی.‏

‏ چه افرادی در جمع آنجا بودند؟‏

‏ عرض کنم که خیلی‏‏‌‏‏ها بودند.‏

‏ آن ایام حاج آقا مصطفی در قید حیات بودند؟‏

‏ ایشان در قید حیات بودند ولی در آن جلسه تشریف نداشتند. از بغداد افرادی ‏‎ ‎‏بودند، استاندار کربلا، مدیر امن ـ همان ساواک ـ کربلا، مدیر امن نجف، فرماندار ‏‎ ‎‏نجف، رئیس شرطه‏‏‌‏‏های کربلا، رئیس شرطه‏‏‌‏‏های نجف و... بودند. خیلی بودند، حدود ‏‎ ‎‏15 الی 20 نفر بودند که هر کدام از آن‌ها در جامعه آن روز به اصطلاح برای خودشان ‏‎ ‎‏یلی بودند.‏

‏ ‏‏حاج آقا کیفیت دیدار و نحوه احترام متقابل را بفرمایید؟‏

‏ حضرت امام همیشه رفتارشان این گونه بود که می‏‏‌‏‏نشستند و این‏‏‌‏‏ها به ترتیب ‏‎ ‎‏می‏‏‌‏‏آمدند تک‏‏‌‏‏تک در مقابل امام زانو می‏‏‌‏‏زدند، دست حضرت امام را می‏‏‌‏‏بوسیدند و بلند ‏‎ ‎‏می‏‏‌‏‏شدند می‏‏‌‏‏رفتند و در جایی از اتاق می‏‏‌‏‏نشستند. امام هم به نشانه سلام و خوشامد ‏‎ ‎‏سری تکان می‏‏‌‏‏دادند.‏