فصل اول: خاطرات حجت ‌الاسلام والمسلمین محمدحسن اختری
مختصری از زندگی
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

محل نشر : تهران

زمان (شمسی) : 1392

زبان اثر : فارسی

مختصری از زندگی

‏ممکن است مختصری از زندگی خودتان بگویید؟‏

‏ بنده محمدحسن اختری، فرزند محمد حسین، اهل سرخه سمنان، متولد دوم ‏‎ ‎‏آذر 1324 هجری شمسی در محمدآباد گرمسار، بزرگ شده سرخه و بعد از آن سمنان ‏‎ ‎‏هستم.‏

‏پدر من حاج شیخ محمدحسین اختری امام جماعت و سخنران مساجد سمنان بود ‏‎ ‎‏و تا روزی که می‏‏‌‏‏توانست خدمت کند مسؤولیت امام جماعت و وعظ و ارشاد در استان ‏‎ ‎‏سمنان را بر عهده داشت. او یک فرد با اخلاص و مؤمن و دلسوز و علاقمند به امور ‏‎ ‎‏شرعی بود به طوری که اگر هر گونه خلاف شرعی از اطرافیان و نزدیکان خویش ‏‎ ‎‏می‏‏‌‏‏دید امکان نداشت از امر به معروف دست بردارد و حتی گاهی در اجرای ‏‎ ‎‏امر به معروف و نهی از منکر پرخاشگری و تندی می‏‏‌‏‏کرد. حتی در کوچه‏‏‌‏‏ها و خیابان‏‏‌‏‏ها ‏‎ ‎‏هم از این کار دست بر نمی‏‏‌‏‏داشت. به همین دلیل قبل از انقلاب هر زنی که از خیابان ‏‎ ‎‏رد می‏‏‌‏‏شد و بد حجاب بود تا ایشان را می‏‏‌‏‏دیدند از سر راه ایشان کنار می‏‏‌‏‏رفتند. چرا که ‏‎ ‎‏می‏‏‌‏‏دانستند اگر مشکلی داشته باشند و مویشان بیرون باشد به آن‌ها تذکر خواهد داد.‏

‏ایشان برای ما خیلی زحمت کشید. در آن روزگار وضعیت اقتصادی روحانیون ‏‎ ‎‏علی‏‏‌‏‏الخصوص در شهرهای کوچک چندان خوب نبود. ولی ایشان در همان وضعیت ‏


‏سه تا پسر خود را به حوزه علمیه فرستاد و طلبه کرد.‏

‏شایان ذکر است که در آن روزگار در حوزه‏‏‌‏‏ها به طلبه‏‏‌‏‏ها شهریه و حقوق پرداخت ‏‎ ‎‏نمی‏‏‌‏‏کردند. یعنی زمانی که ما در قم درس می‏‏‌‏‏خواندیم شهریه نمی‏‏‌‏‏گرفتیم. اولین شهریه ‏‎ ‎‏تحصیلی که ما دریافت کردیم بعد از فوت آیت‏‏‌‏‏الله بروجردی از حضرت امام خمینی ‏‎ ‎‏بود. حضرت امام خمینی شهریه را بر اساس مقطع تحصیلی و خوبی و بدی وضعیت ‏‎ ‎‏تحصیلی نمی‏‏‌‏‏دادند بلکه به همه طلاب پرداخت می‏‏‌‏‏کردند. یعنی ماهی 10 تومان به همه ‏‎ ‎‏ما می‏‏‌‏‏دادند. قبل از ایشان در زمان آیت‏‏‌‏‏الله بروجردی شهریه از شروع درس لمعه به ‏‎ ‎‏طلاب پرداخت می‏‏‌‏‏شد و این مسأله شرایط را برای کسانی که تازه به حوزه علمیه آمده ‏‎ ‎‏بودند، سخت می‏‏‌‏‏کرد.‏

‏بنابراین پدر من با سختی فراوان ما سه نفر را برای تحصیل به حوزه علمیه فرستاد و ‏‎ ‎‏با تلاش و زحمت بسیار خرج تحصیل ما را پرداخت می‏‏‌‏‏کرد.‏

‏نماز استیجاری را حتی تا اواخر عمرشان می‏‏‌‏‏خواند و قسمت عمده هزینه‏‏‌‏‏های ‏‎ ‎‏زندگی خود را از آن تأمین می‏‏‌‏‏کرد. بدین ترتیب مرتباً ماهی 150 تومان برای ما ‏‎ ‎‏می‏‏‌‏‏فرستاد و همیشه در این فکر بود که فرزندانش در سلک روحانیت بمانند و تحصیل ‏‎ ‎‏کنند. به همین دلیل پدر و مادر ما در ساخت شخصیت مان نقش معنوی و مادی زیادی ‏‎ ‎‏داشتند و در حرکت، علم و تحصیل ما بسیار مؤثر بودند.‏

‎ ‎