فصل سوم: خاطرات آیت ‌الله سید عباس خاتم یزدی
رحلت حاج آقا مصطفی
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

محل نشر : تهران

زمان (شمسی) : 1392

زبان اثر : فارسی

رحلت حاج آقا مصطفی

‏روز بعد از فوت مرحوم حاج آقا مصطفی به خدمت امام رفتم. امام به من دستور دادند ‏‎ ‎‏که تاکسی برایشان آماده کنم. ایشان بعد از این‌که فهمیدند مرحوم حاج آقا مصطفی ‏‎ ‎‏فوت کرده است، سه مرتبه «لاحول ولا قوۀ...» گفتند و بعد فرمودند: من نظر داشتم که ‏‎ ‎‏مصطفی زنده بماند و برای مسلمین خدمت کند. تعبیر امام چنین بود که نظر داشتم ‏‎ ‎‏چنین یا چنان بشود و هیچ اظهار ناراحتی نکردند. ما هم چون شنیده بودیم که اگر ‏‎ ‎‏عقده‌ای برای کسی پیش بیاید بهتر است گریه کند تا خدای نکرده سکته عارض نشود؛ ‏‎ ‎‏به آقای فرقانی که صدای خیلی خوبی داشت و مصیبت هم می‌خواند، گفتیم مصیبت ‏‎ ‎‏بخواند تا امام قدری گریه کند و کمی عقده‌اش خالی شود و خدای نکرده مسأله‌ای ‏‎ ‎‏برایش پیش نیاید. چون معمولاً امام در مصیبت‌خوانی خیلی گریه می‌کرد، به طوری که ‏‎ ‎‏شانه‌هایش می‌لرزید. به هر حال به آقای فرقانی گفتیم مصیبت بخواند. او هم مصیبت ‏‎ ‎‏حضرت علی‌اکبر را با اشعار جانسوزی خواند ولی امام هیچ خم به ابرو نیاورد. اصلاً ‏


‏حالت تأثر امام مشخص نبود و خودش به الطاف خفیه تعبیر می‌کرد. همان زمان مرحوم ‏‎ ‎‏حاج احمد آقا نقل می‌کرد: کتابی از ایران آورده بودم که مربوط به منافقان بود و امام ‏‎ ‎‏قصد داشت آن را دقیق بخواند به طوری که تمام مطالب در ذهنش باشد و هر روز چند ‏‎ ‎‏ورق آن را می‌خواند. روزی که حاج آقا مصطفی فوت کرد، امام مقدار معین روزانه‌اش ‏‎ ‎‏را از آن کتاب مطالعه کرد و ما هیچ وقت اظهار تأثر امام را ندیدیم.‏

‏در نجف برای حاج آقا مصطفی فواتحی گذاشتند و چون بعد از فوت آقای حکیم ‏‎ ‎‏بود، شبیه فواتحی که برای ایشان گذاشته بودند، در تمام محلات و مدارس خیلی ‏‎ ‎‏با عظمت برای حاج آقا مصطفی برگزار کردند. در مجلس که مربوط به یکی از طالبان ‏‎ ‎‏علم عرب که شیخ خیلی متشخصی بود و بغدادی‏‏‌‏‏ها روی او خیلی حساب می‏‏‌‏‏کردند ‏‎ ‎‏برگزار شد، شیخ گفت: منشأ این‏‏‌‏‏که عرب‏‏‌‏‏ها در تمام مدارس و محلات برای مرحوم ‏‎ ‎‏حاج آقا مصطفی فواتح گرفتند، سه چیز است. اول این‏‏‌‏‏که حاج آقا مصطفی فرزند امام ‏‎ ‎‏است. دوم قضیه وجوهات و سهم امام است که بدون تبعیض و به یک اندازه بین همه ‏‎ ‎‏تقسیم می‏‏‌‏‏شود و عرب‏‏‌‏‏ها که همیشه در رتبه دوم یا سوم بودند و افغانی‏‏‌‏‏ها که در رتبه ‏‎ ‎‏آخر بودند، علاقه خاصی به امام پیدا کردند و برای قدردانی از امام برای آقازاده‏‏‌‏‏اش ‏‎ ‎‏این طور عزاداری می‏‏‌‏‏کنند و جهت دیگر، میزان وجوهات است و اینکه امام واقعاً نجف ‏‎ ‎‏را آباد کرده است.‏

‏مرحوم حاج آقا مصطفی چند وصیت‏‏‌‏‏نامه نوشته بود ولی در وصیت آخری نوشته ‏‎ ‎‏بود که من از مال دنیا چیزی ندارم، مال شخصی ندارم. به آقای اِشکوری ـ نوه مرحوم ‏‎ ‎‏آقا سید محمدرضا اشکوری که خیلی با حاج آقا مصطفی نزدیک بود و حاج آقا ‏‎ ‎‏مصطفی هم خیلی به او علاقه داشت ـ هر چه ادعا کرد طلب دارد بدهید. صغری ‏‎ ‎‏خادمه هم چند ماه طلب دارد، آن را هم بدهید. کتاب‏‏‌‏‏ها هم ـ حاج آقا مصطفی ‏‎ ‎‏کتاب‏‏‌‏‏های زیادی داشت که اکثراً هم کتاب‏‏‌‏‏های خوبی بودند ـ سهم امام است، مال ‏‎ ‎‏شخصی نیست. اگر حسین درس خواند به او بدهید، اگر درس نخواند به مکتب امینی ‏‎ ‎‏ـ که در نجف است ـ بدهید. علامه امینی کتاب‏‏‌‏‏های کتابخانه را که بسیار مفصل و به ‏‎ ‎‏اسم حضرت امیر(ع) بود و کتاب‏‏‌‏‏های خطی و غیر خطی از جاهای مختلف جمع کرده ‏


‏بود، به آستان قدس رضوی تحویل داد تا دولت نتواند به آن‌ها دسترسی پیدا کند. ‏‎ ‎‏به هر حال کل وصیت مرحوم حاج آقا مصطفی به حاجیه خانم همین بود.‏