فصل اول: خاطرات حجت ‌الاسلام والمسلمین محمدحسن اختری
تواضع امام
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

محل نشر : تهران

زمان (شمسی) : 1392

زبان اثر : فارسی

تواضع امام

‏ خصوصیات شخصیتی امام در نجف چگونه بود؟‏


‏ امام از خود تواضع بسیاری نشان می‏‏‌‏‏دادند حتی روحیه متواضعانه امام جوری بود ‏‎ ‎‏که ماها هم جرأت می‏‏‌‏‏کردیم به ایشان نزدیک شویم و گفت و گو کنیم. حتی گاهی ‏‎ ‎‏حرف‏‏‌‏‏های عادی می‏‏‌‏‏زدیم. امام به همه احترام می‏‏‌‏‏کردند. هیچ وقت هنگام صحبت به ‏‎ ‎‏کسی نگاه نمی‏‏‌‏‏کردند. در بررسی شخصیت آدم‏‏‌‏‏ها به حرف‏‏‌‏‏ها و سطح سواد علمی‏‏‌‏‏شان ‏‎ ‎‏اهمیت می‏‏‌‏‏دادند. اگر می‏‏‌‏‏دیدند کسی حرف درستی می‏‏‌‏‏زند و مطلب درستی را بیان ‏‎ ‎‏می‏‏‌‏‏کند امام کاملاً گوش می‏‏‌‏‏دادند و بعد جواب می‏‏‌‏‏دادند.‏

‏من معتقدم که ابعاد مختلف وجودی امام شناخته شده نیست، شخصیت امام دارای ‏‎ ‎‏ابعاد مختلفی و متضادی بود. به نظر من اگر بخواهیم امام را تشبیه به کسی کنیم و ‏‎ ‎‏بگوییم که به چه کسی شبیه است می‏‏‌‏‏توانیم بگوییم به حضرت علی(ع) شباهت دارد. ‏‎ ‎‏حضرت علی(ع) چون خلیفه شدند و قدرت پیدا کردند باز هم فقیرانه و متواضعانه ‏‎ ‎‏زندگی کردند. امام در اوج قدرت روحیه متواضعانه و عارفانه داشتند. یک آدمی که ‏‎ ‎‏از یک طرف دستور حمله و جنگ می‏‏‌‏‏دهد و مردم و جوانان را برای رفتن به جبهه و ‏‎ ‎‏شهادت و فداکاری تشویق می‏‏‌‏‏کند یک مرتبه می‏‏‌‏‏نشیند اشک می‏‏‌‏‏ریزد و ده ـ بیست روز ‏‎ ‎‏گوشه‏‏‌‏‏نشینی می‏‏‌‏‏کند. در یک سفری که من با احمد آقا به سوریه داشتم حاج احمد آقا ‏‎ ‎‏فرمود که امام خیلی به خودشان و آخرت خودشان می‏‏‌‏‏اندیشند. امام وقتی حرفی ‏‎ ‎‏می‏‏‌‏‏زدند مثلاً می‏‏‌‏‏گفتند خواسته‏‏‌‏‏های نفسانی خود را زیر پا بگذارید خودشان این کار را ‏‎ ‎‏انجام می‏‏‌‏‏دادند. امام یک مرتبه از تمام چیزها می‏‏‌‏‏برید و در خود فرو می‏‏‌‏‏رفتند ‏‎ ‎‏به طوری که به هیچ کس کار نداشتند و در فکر و تفکرات خود سیر می‏‏‌‏‏کردند و تنها ‏‎ ‎‏در فکر رضای خدا بودند. این حالات و این شیوه امامان معصوم است.‏

‏ آیا امام هنگام ورود به عراق و استقرار در نجف خاطرات دوران زندان و تبعید ‏‎ ‎‏در ترکیه را بیان کردند؟‏

‏ در آن روزهایی که ما به خدمت امام در کاظمین رسیدیم روزهای دید و بازدید ‏‎ ‎‏بود و فرصتی برای آن که امام بخواهند خاطرات یا مطالبی را بفرمایند نبود. من هم در ‏‎ ‎‏جلساتی که خدمت ایشان بودم در وقت صبحانه، نهار و شام مطالب خاصی را ‏‎ ‎‏در این زمینه بیان نمی‏‏‌‏‏کردند. احساس من این است که ایشان نمی‏‏‌‏‏خواستند از خاطرات ‏


‏سفر یا دوران زندان و تبعید در ترکیه حرفی بزنند. من هیچ گاه از دوستان و اطرافیان ‏‎ ‎‏امام و دوستانی که داشتم چیزی در این مورد نشنیدم. حاج آقا مصطفی خمینی هم ‏‎ ‎‏هرگز مطلب خاصی راجع به تبعید و زندان نگفتند.‏

‏یک خاطره‏‏‌‏‏ای حضرت امام در جلسه درس حکومت اسلامی بیان نمودند که ‏‎ ‎‏راجع به اسلام و دفاع از اسلام بود، فرمودند: هنگامی که در بورسا بودیم روزی ما را به ‏‎ ‎‏میدانی برای دیدن بردند. کسی که همراهمان بود گفت در این میدان در زمان ‏‎ ‎‏آتاترک 40 تن از علمای اهل سنت اهل ترکیه را اعدام کردند. ما خودمان را حق ‏‎ ‎‏می‏‏‌‏‏دانیم و آن‌ها را حق نمی‏‏‌‏‏دانیم در حالی که خودمان برای اسلام هیچ گونه سختی ‏‎ ‎‏تحمل نکردیم. حتی من هم که قیام و مبارزه کردم و سخنرانی کردم زندانی و تبعید ‏‎ ‎‏شدم یک قطره خون از بینی من در راه اسلام نیامد.‏

‏امام با این سخنان می‏‏‌‏‏خواستند به شاگردانشان تفهیم کنند که در راه اسلام می‏‏‌‏‏بایست سختی، زحمت و درد کشید و در راه دفاع از اسلام حتی باید جان داد.‏

‏البته امام هرگز نگفتند که چه سختی‏‏‌‏‏هایی دیدند و دوری از وطن و خانواده را ‏‎ ‎‏تحمل کردند. چرا که با آن روحیه بزرگ و قوی این مسائل را کار زیادی نمی‏‏‌‏‏دانستند. ‏‎ ‎‏حتی یک بار از زندان و دوران دستگیری و یا زندان انفرادی صحبتی نمی‏‏‌‏‏کردند چرا که ‏‎ ‎‏ایشان اگر مطلبی را عنوان می‏‏‌‏‏کردند در جهت پیشبرد اهداف اسلام بود.‏

‏امام برای ما درست به حالت مصداق حرف حضرت علی(ع) بودند که می‏‏‌‏‏فرمودند ‏‎ ‎‏وقتی در میدان جنگ فشار و سختی به ما وارد می‏‏‌‏‏آمد ما پناه به حضرت رسول(ص) ‏‎ ‎‏می‏‏‌‏‏بردیم، وقتی خدمت ایشان می‏‏‌‏‏رسیدیم روحیه ایشان به ما آرامش و توان می‏‏‌‏‏داد. این ‏‎ ‎‏یکی از نکات مهم رهبری جامعه است و رهبر نباید در برابر سختی‏‏‌‏‏ها و شداید خود را ‏‎ ‎‏ببازد و یا فداکاری‏‏‌‏‏های خود و یارانش زیاد به نظرش بیاید. او تحمل می‏‏‌‏‏کند و کوه ‏‎ ‎‏صبر و بردباری است. حضرت امام هم برای ما این چنین بودند.‏