فصل دوم: خاطرات حجت ‌الاسلام والمسلمین سید اسدلله امامی میبدی
خصوصیات زندگی امام
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

محل نشر : تهران

زمان (شمسی) : 1392

زبان اثر : فارسی

خصوصیات زندگی امام

‏ از خصوصیات زندگی امام چه می‏‏‌‏‏دانید؟‏

‏ آقای خمینی زندگی ساده‏‏‌‏‏ای داشت. یادم هست که ایشان یک عبای مشکی ‏‎ ‎‏داشت که آن را ده سال پوشید. لباسش همیشه تمیز بود، عمامه‏‏‌‏‏اش مرتب بود و ‏‎ ‎‏سر ساعت به درس حاضر می‏‏‌‏‏شد. وقت نماز و وقت حرم ایشان مرتب و منظم بود. ‏‎ ‎‏شب‏‏‌‏‏ها در بیرونی منزل جلساتی داشتند که تقریباً نیم ساعت طول می‏‏‌‏‏کشید. ایشان ‏‎ ‎‏سرِ وقت بلند می‏‏‌‏‏شدند و به حرم می‏‏‌‏‏رفتند. در طول مدتی که در نجف بودند هر شب ‏‎ ‎‏حرم می‏‏‌‏‏رفتند مگر اینکه به درد کمر یا دندان دچار می‏‏‌‏‏شدند و یا مریض بودند به حرم ‏‎ ‎‏نمی‏‏‌‏‏رفتند. وقت نماز مغرب و عشا در مدرسه آقای بروجردی نماز می‏‏‌‏‏خواندند و با ‏‎ ‎‏آن که مدرسه به حرم نزدیک بود پس از پایان نماز به حرم نمی‏‏‌‏‏رفت بلکه دوباره ‏‎ ‎‏به خانه می‏‏‌‏‏آمدند و سه ساعت از شب گذشته از خانه به سمت حرم حرکت می‏‏‌‏‏کردند. ‏‎ ‎‏این گونه نبود که بگویند حالا که نزدیک حرم هستم دیگر خودمان را به زحمت ‏‎ ‎‏نیندازیم که به منزل برویم و شب دوباره همین مسیر را بیاییم، همین الآن می‏‏‌‏‏رویم و ‏‎ ‎‏زیارت می‏‏‌‏‏کنیم. نه، ایشان وقت نماز و وقت زیارتشان جدا بود. یادم هست که ‏‎ ‎‏شب‏‏‌‏‏های جمعه هم بیشتر از شب‏‏‌‏‏های دیگر در حرم می‏‏‌‏‏ماند. ایشان وقت‏‏‌‏‏شناس و منظم ‏‎ ‎‏بود.‏

‏یکی دیگر از خصوصیاتی که داشتند این بود که می‏‏‌‏‏گفتند من وقتی به حرم می‏‏‌‏‏روم ‏‎ ‎‏کسی پشت سرم نیاید، دوست ندارم. اگر هم یک وقت‏‏‌‏‏هایی ما می‏‏‌‏‏رفتیم می‏‏‌‏‏گفتند شما ‏‎ ‎‏اگر مسأله‏‏‌‏‏ای دارید بپرسید و بروید، من نمی‏‏‌‏‏خواهم با من بیایید. یک آقا شیخ رمضان ‏


‏هروی‏‎[1]‎‏ بود که الآن در قم است. ایشان یک مفاتیح بر می‏‏‌‏‏داشت و همراه آقای خمینی ‏‎ ‎‏بود. گاهی اوقات هم یک شیخ اصفهانی بود که اسمش را فراموش کرده‏‏‌‏‏ام، او نیز همراه ‏‎ ‎‏امام بود. آن شیخ اخیراً در دستگاه آیت‏‏‌‏‏الله سید مرتضی پسندیده بود.‏

  • . با آقای فرقانی دوست بودیم. اسمش شیخ رمضان فرقانی هروی بود. چهل سال همدیگر را می شناختیم. پیش از آن که آقای خمینی به نجف بیایند ما در مدرسه مرحوم آخوند با هم بودیم. یادم هست که چهل سال  پیش تر ایشان اذان صبح می گفت. آقای فرقانی یکی از مخلصین آقای خمینی بود. اصالت افغانی دارد. مرد  خوبی بود و ظاهر و باطنش یکی است.