فصل چهارم: خاطرات آیت الله محمود قوچانی
درباره حاج آقا مصطفی خمینی
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

محل نشر : تهران

زمان (شمسی) : 1392

زبان اثر : فارسی

درباره حاج آقا مصطفی خمینی

‏ حاج آقا از سابقه آشنایی خودتان با حاج آقا مصطفی صحبت بفرمایید. سابقه ‏‏آشنایی ‏‎ ‎‏شما با حاج آقا مصطفی به قم برمی‏‏‌‏‏گردد یا به همان دوران حضورتان در ‏‏نجف؟‏

‏ خدمت شما عرض کنم که اولین دیدار و ملاقات من با حاج آقا مصطفی به ‏‎ ‎‏سال‏‏‌‏‏ها پیش از واقعه سال 1343 باز می‏‏‌‏‏گردد. ایشان سفری به نجف داشت و به منزل ‏‎ ‎‏مرحوم حاج نصرالله خلخالی وارد شده بود که آنجا یک دید و بازدید خیلی صوری ‏‎ ‎‏انجام گرفت.‏

‏دیدار دوم ما موقعی صورت گرفت که من و ابوی مدتی بعد از آزادی امام در ‏‎ ‎‏سال 1343 و اقامت ایشان در قم در سفری به آن شهر وارد شدیم و حاج آقا مصطفی ‏


‏بر اثر ارتباط و تماس اولیه با مرحوم ابوی از ایشان خوشش آمد و لذا آن یک هفته‏‏‌‏‏ای ‏‎ ‎‏که در قم بودیم ایشان هر شب به منزل ما می‏‏‌‏‏آمد و با مرحوم ابوی صحبت می‏‏‌‏‏کرد. این ‏‎ ‎‏انس در آنجا تا اندازه زیادی برقرار شد و پس از آن که ایشان در خدمت امام به نجف ‏‎ ‎‏آمد آن علاقه و ارتباط اجمالی که در قم برقرار شده بود ادامه یافت و خیلی پایدار ماند. ‏‎ ‎‏مرحوم ابوی شب‏‏‌‏‏های پنج شنبه در منزل روضه داشتند و حاج آقا مصطفی تقریباً ‏‎ ‎‏هر هفته به آنجا تشریف می‏‏‌‏‏آورد.‏

‏ حاج آقا ایشان خاطراتی از دوران اقامت‏‏‌‏‏شان در ترکیه تعریف نمی‏‏‌‏‏کردند؟‏

‏ نه خیر، مطلبی در ذهن ندارم.‏

‏ گفته می‏‏‌‏‏شود که بسیاری از شخصیت‏‏‌‏‏هایی هم که در خفا وابسته رژیم پهلوی ‏‎ ‎‏بودند سعی داشتند از طریق ایشان به امام نزدیک شوند، در واقع می‏‏‌‏‏خواستند ایشان ‏‎ ‎‏وسیله دیدار آن شخصیت‏‏‌‏‏ها با امام را فراهم آورد، اگر در این رابطه مطلبی دارید ‏‎ ‎‏بفرمایید؟‏

‏ من به این موضوع به صورت اجمالی اشاره می‏‏‌‏‏کنم چون آن شخصیت‏‏‌‏‏ها ‏‎ ‎‏از بین رفته‏‏‌‏‏اند و نمی‏‏‌‏‏خواهم یاد بدی از آن‌ها بشود. بله، بودند شخصیت‏‏‌‏‏هایی که مایل ‏‎ ‎‏بودند به محضر امام برسند گاهی هم به انواع روش‏‏‌‏‏ها پیش امام می‏‏‌‏‏آمدند اما رفتار امام ‏‎ ‎‏عجیب بود. نمی‏‏‌‏‏دانم امام چه چیزی در پیشانی آن‌ها می‏‏‌‏‏خواند که مطلقاً کمترین توجه و ‏‎ ‎‏اعتنایی به آن‌ها نمی‏‏‌‏‏کردند. فردی بود که شدیداً مخالف دولت ایران بود. این موضوع ‏‎ ‎‏می‏‏‌‏‏توانست نقطه اشتراک آن فرد با امام باشد اما از این‏‏‌‏‏که او به دامن بعثی‏‏‌‏‏ها افتاده بود ‏‎ ‎‏امام توجه و اعتنایی به آن فرد نداشت. این فرد حتی بعد از انقلاب هم به ایران آمد و ‏‎ ‎‏خدمت امام رسید اما امام به ایشان بی‏‏‌‏‏اعتنا و بی‏‏‌‏‏توجه بودند. آن فرد وقتی دید این‏‏‌‏‏جا ‏‎ ‎‏موقعیت برایش خوب نیست دوباره به عراق رفت و همان جا ماندگار شد.‏

‏ الآن هم در قید حیات است؟‏

‏ نه خیر، فوت کرده است.‏

‏ حاج آقا مصطفی خیلی اهل مسافرت بودند و سفری هم به لبنان داشتند. ‏‎ ‎‏نمی‏‏‌‏‏دانید علت سفر ایشان به لبنان چه بود؟‏


‏ علت مسافرت ایشان به لبنان را اجمالاً اطلاع دارم. البته من در خدمتشان نبودم و ‏‎ ‎‏خصوصیات آن چنانی از ایشان در ذهنم نیست ولی می‏‏‌‏‏دانم که ایشان مسافرت‏‏‌‏‏های ‏‎ ‎‏زیادی را به صورت پیاده به کربلا داشت و هر کس در خدمت ایشان قرار ‏‏‌‏‏گرفت از ‏‎ ‎‏کمالات اخلاقی و از لطافت روحی ایشان لذت می‏‏‌‏‏برد. ایشان خیلی به این مسأله ملزم ‏‎ ‎‏بود و علی‏‏‌‏‏رغم آن جثه بزرگی که داشت پیاده رفتن به کربلا را خیلی مشتاقانه انجام ‏‎ ‎‏می‏‏‌‏‏داد.‏

‏ گفته می‏‏‌‏‏شود که ایشان خیلی اهل شوخی و مزاح بودند، از تجملات به دور و ‏‎ ‎‏آدم خیلی راحتی بودند و هر جا که پیدا می‏‏‌‏‏کردند همان جا استراحت می‏‏‌‏‏نمودند؟‏

‏ خیلی بی‏‏‌‏‏آلایش بود، عبا را تا می‏‏‌‏‏کرد زیر سرش می‏‏‌‏‏گذاشت و می‏‏‌‏‏خوابید. درویش ‏‎ ‎‏به تمام معنی و به معنای واقعی. ایشان از نظر رفتاری، سادگی و بی‏‏‌‏‏آلایشی واقعاً ‏‎ ‎‏فوق‏‏‌‏‏العاده بود. دوستان ایشان داستان‏‏‌‏‏هایی تعریف کرده‏‏‌‏‏اند.‏