فصل اول: خاطرات حجت الاسلام والمسلمین محمدحسن اختری
اطرافیان امام در نجف
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

محل نشر : تهران

زمان (شمسی) : 1392

زبان اثر : فارسی

اطرافیان امام در نجف

‏ به نظر شما اطرافیان امام در نجف چگونه تقسیم‏‏‌‏‏بندی می‏‏‌‏‏شوند؟‏

‏ به نظر من می‏‏‌‏‏توان اطرافیان امام را به سه دسته تقسیم کرد. مبنای این تقسیم‏‏‌‏‏بندی علاقمندی آن‌ها به امام می‏‏‌‏‏باشد.‏

‏عده اول علاقه‌مندان و عاشقان امام بودند با رویکرد انقلابی. یعنی ‏‎ ‎‏خودشان ذاتاً انقلابی بودند و با امام جلساتی داشتند و کارهای مهم را ‏‎ ‎‏انجام می‏‏‌‏‏دادند. البته امام نمی‏‏‌‏‏خواستند در منزل خودشان کاری را انجام دهند ‏‎ ‎‏و دفتری به وجود بیاورند که موجب نگرانی بعضی‏‏‌‏‏ها شود. حتی ‏‎ ‎‏نمی‏‏‌‏‏خواستند در نجف درس شروع کنند و با اصرار همین حلقه یاران این کار را شروع ‏‎ ‎‏کردند.‏

‏طیف دیگر افرادی بودند که با امام آشنا بودند ولی کم‏‏‌‏‏کم گرایش به راه ایشان پیدا ‏‎ ‎‏کردند و علاقه‌مند شدند و در امور انقلابی و خط امام فعالیت کردند. این‏‏‌‏‏ها در واقع ‏‎ ‎‏جذب شخصیت امام شدند و در خط ایشان قرار گرفتند.‏

‏گروه سوم فقط گروه علاقه‌مندان به امام بودند که کار و فعالیت سیاسی نمی‏‏‌‏‏کردند ‏‎ ‎‏و عملکرد طیف اول را تند می‏‏‌‏‏دانستند. البته یک نوع رقابتی بین طیف‏‏‌‏‏های اطرافیان ‏‎ ‎‏امام وجود داشت. گرچه همه آن‌ها به امام علاقه‌مند بودند و امام هم به ایشان ایمان و ‏‎ ‎‏اعتقاد داشتند ولی آن‌ها در مورد جهت‏‏‌‏‏گیری و عملیات انقلابی با یکدیگر اختلاف ‏‎ ‎‏داشتند. در این‏‏‌‏‏جا می‏‏‌‏‏بایست خاطر نشان کنم که امام اگر کاری را قبول نداشتند ‏‎ ‎‏جلوی آن را می‏‏‌‏‏گرفتند، مثل همان رادیو صدای روحانیت که در بغداد بود. امام ‏‎ ‎‏مخالفتی نمی‏‏‌‏‏کردند. ‏


‏یک عده افرادی بودند که در رده اول نبودند و امام را دوست داشتند آن‌ها نماز به ‏‎ ‎‏منزل ایشان می‏‏‌‏‏آمدند و در روز عید خدمت امام می‏‏‌‏‏رسیدند اما اعتقادی به انجام امور ‏‎ ‎‏انقلابی نداشتند.‏

‏ آیا می‏‏‌‏‏شود تعدادی از کسانی که در طیف اول بودند نام ببرید؟‏

‏ خیلی‏‏‌‏‏ها بودند. بارزترین آن‌ها آیت‏‏‌‏‏الله رضوانی بود. آیت‏‏‌‏‏الله رضوانی خیلی فعال ‏‎ ‎‏و قوی بود. آیت‏‏‌‏‏الله قدیری هم بعد از ایشان قرار داشت. آقایان دعایی، فاضل ‏‎ ‎‏فردوسی‏‏‌‏‏پور، محتشمی، ناصری، حسن کروبی، سید هادی موسوی، طاووسی، قاسم‏‏‌‏‏پور، ثقفی، رحمت، قوچانی، کیانی، حلیمی و حیدر میر عبدالعظیمی که جزو فدائیان اسلام بود، سید حمید روحانی و... .‏

‏تقریباً ده ـ پانزده یا بیست نفری بودند که کار و بار اصلی مبارزات روی دوش آن‌ها ‏‎ ‎‏بود. پیاده کردن نوارها، بازنویسی، اصلاح و چاپ و پخش کردن آن را بر عهده داشتند.‏

‏مثلاً من و آقای رحمت جزوه‏‏‌‏‏های حکومت اسلامی را گونی گونی بسته‏‏‌‏‏بندی ‏‎ ‎‏می‏‏‌‏‏کردیم و به بصره می‏‏‌‏‏بردیم و در مساجد و محافل مختلف پخش می‏‏‌‏‏کردیم. یا ‏‎ ‎‏اطلاعیه امام درباره فلسطین و تشویق برای مقابله با اسرائیل (قبل از جنگ اعراب با ‏‎ ‎‏اسرائیل) را ما پخش کردیم. امام از مدت‏‏‌‏‏ها پیش حتی قبل از فوت آیت‏‏‌‏‏الله بروجردی ‏‎ ‎‏در مورد فلسطین و اسرائیل موضع‏‏‌‏‏گیری داشتند که الآن در کتابی به نام ‏‏فلسطین از ‏‎ ‎‏دیدگاه امام‏‏ به چاپ رسیده است. امام در آن علیه دولت اسرائیل و اقدامات آن صحبت ‏‎ ‎‏کرده است. من با یکی از دوستانم که از طلبه‏‏‌‏‏های سمنان بود و با من به نجف آمده بود ‏‎ ‎‏به بغداد می‏‏‌‏‏رفتیم و این اطلاعیه‏‏‌‏‏ها را به دانشگاه‏‏‌‏‏ها یا جاهای دیگر می‏‏‌‏‏بردیم و پخش ‏‎ ‎‏می‏‏‌‏‏کردیم. البته پول هم نمی‏‏‌‏‏دادند. الآن درست یادم نیست کرایه ماشین رفتن به بغداد را ‏‎ ‎‏به من داده باشند، کرایه را خودم دادم.‏

‏ امکان دارد در مورد طیف دوم یاران امام هم توضیح دهید؟‏

‏ البته نباید فعالیت و عملکرد آن‌ها را هم نادیده گرفت. از جمله این دسته آیت‏‏‌‏‏الله ‏‎ ‎‏رضوانی و قدیری بودند که در جریان دستگیری و عنوان مسأله اعدام امام توسط رژیم ‏‎ ‎‏پهلوی نزد علمای بزرگ چون حکیم، خویی و شاهرودی و... و یا نزد آیت‏‏‌‏‏الله مدنی، ‏


‏راستی، کریمی، خاتم و... رفتند و از آن‌ها التزام گرفتند. این‏‏‌‏‏ها حضورشان در درس و ‏‎ ‎‏جلسات نماز و دعا و اعیاد بسیار مؤثر بود. بخصوص در شب‏‏‌‏‏های پنج شنبه که همیشه ‏‎ ‎‏امام نیم ساعت اضافه می‏‏‌‏‏نشست و از ساعت 9 برای مشرف شدن به حرم حرکت ‏‎ ‎‏می‏‏‌‏‏کردند همواره حضور داشتند. حضور این عده از یاران و حواریون امام وجهه‏‏‌‏‏ای ‏‎ ‎‏روحانی و ملکوتی به امام می‏‏‌‏‏داد. ایشان را از بلایا حفظ می‏‏‌‏‏کرد. اینان از مدرسین و ‏‎ ‎‏فضلا و علمای خوب و معتبر نجف بودند و چون دارای موقعیت ویژه‏‏‌‏‏ای بودند وقتی ‏‎ ‎‏این گونه از امام حمایت می‏‏‌‏‏کردند و حتی ایشان را اعلم می‏‏‌‏‏دانستند مورد هجوم عده‏‏‌‏‏ای ‏‎ ‎‏از علما و بیوتشان قرار می‏‏‌‏‏گرفتند. اینان در مجالس و محافل رسمی و غیر رسمی ‏‎ ‎‏در کنار امام بودند و ایشان را از برخورد افراد ناشایست دور می‏‏‌‏‏کردند. همچنین همواره ‏‎ ‎‏در جلسات درس امام شرکت داشتند.‏

‏رفتار و وابستگی و علاقه این‏‏‌‏‏ها نسبت به امام و شرکت در جلسات نماز و دعا در ‏‎ ‎‏منزل ایشان به نوعی بود که حتی یکی از علمای معتبر نجف گفت که من کسی را ‏‎ ‎‏مأمور کردم یک هفته در منزل امام در نماز جماعت شرکت کند تا مشخص شود به ‏‎ ‎‏این‏‏‌‏‏ها پول داده می‏‏‌‏‏شود یا نه.‏

‏البته می‏‏‌‏‏بایست خاطر نشان کنم شناختی که من از امام داشتم این بود که امام خمینی اصلاً توی فکر این مسائل نبود. یکی از دوستان به من گفت که ما نباید هر شب به منزل امام برویم. امام خوششان نمی‏‏‌‏‏آید هر شب برویم ما طلبه هستیم و باید درسمان را بخوانیم. همین که پنج‏‏‌‏‏شنبه‏‏‌‏‏ها برویم کافی است.‏

‏شایان ذکر است عده‏‏‌‏‏ای از این طیف در نزدیکی‏‏‌‏‏های انقلاب به ایران آمدند و در ‏‎ ‎‏فعالیت‏‏‌‏‏های سیاسی انقلاب اسلامی شرکت کردند و در ابتدای انقلاب حتی مسؤولیت ‏‎ ‎‏امور، تشکیل کمیته‏‏‌‏‏ها و مراکز حساس را بر عهده گرفتند.‏

‏ آیا کسانی که به خانه امام رفت و آمد می‏‏‌‏‏کردند از شر حکومت ایران و ساواک ‏‎ ‎‏در امان بودند؟‏

‏ معلوم بود که ما از سوی دولت ایران شناسایی شده بودیم. بعضی از ما از این‏‏‌‏‏که ‏‎ ‎‏به ایران بیاییم نگران بودیم. من خودم چند سال گذرنامه‏‏‌‏‏ام تمدیدش تمام شده بود اما ‏


‏نمی‏‏‌‏‏توانستم یعنی جرأت نمی‏‏‌‏‏کردم که به ایران بیایم. یکی از دوستان به من اطلاع داد ‏‎ ‎‏که از شما گزارش‏‏‌‏‏هایی به ساواک داده‏‏‌‏‏اند. شما به ایران نرو اگر بروی در مرز تو را ‏‎ ‎‏می‏‏‌‏‏گیرند. وقتی بعد از چند سال به ایران آمدم توسط ساواک دستگیر شدم و در ‏‎ ‎‏بازجویی سؤالات زیادی از من کردند. من متوجه شدم اطلاعات دقیقی از کارهایی که ‏‎ ‎‏من انجام دادم، ندارند فقط می‏‏‌‏‏دانند که من به خانه امام رفت و آمد می‏‏‌‏‏کردم.‏

‏ آیا طیف طلبه‏‏‌‏‏های مبارز اطراف امام در نجف تشکّل خاصی داشتند و با آن ‏‎ ‎‏تشکّل کار را پیش می‏‏‌‏‏بردند یعنی کار آن‌ها سازماندهی شده و برنامه‏‏‌‏‏ریزی شده بود یا ‏‎ ‎‏مقطعی عمل می‏‏‌‏‏کردند؟‏

‏ من در آن زمان (تا زمانی که در نجف بودم) هیچ تشکل خاصی را حس نکردم. ‏‎ ‎‏اصل این بود که ما به امام علاقه داشتیم و ایشان این مطلب را فرمودند پس ما باید ‏‎ ‎‏انجام دهیم. یعنی وقتی امام می‏‏‌‏‏فرمودند باید حکومت اسلامی پخش شود ما هر طور که ‏

‏می‏‏‌‏‏توانستیم این سخنان پر بار را پخش می‏‏‌‏‏کردیم یا وقتی می‏‏‌‏‏گفتند شما باید الآن اسلام ‏‎ ‎‏خوب را به مردم معرفی کنید ما می‏‏‌‏‏بایست بیانات امام و اسلام ناب محمدی را ‏‎ ‎‏به هر طریق ممکنی به گوش جهانیان می‏‏‌‏‏رساندیم حالا به زبان فارسی، عربی یا ‏‎ ‎‏انگلیسی باشد.‏