فصل اول: خاطرات حجت ‌الاسلام والمسلمین محمدحسن اختری
حوزه علمیه سمنان
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

محل نشر : تهران

زمان (شمسی) : 1392

زبان اثر : فارسی

حوزه علمیه سمنان

‏ وضعیت سمنان در آن زمان چگونه بود؟‏

‏ سمنان در آن زمان شهرستان کوچکی بود حتی شهر هم نبود و بدیهی بود که ‏‎ ‎‏برای ساواک این اقدام ما بسیار تعجب‏‏‌‏‏آور بود. چرا که به ذهن آن‌ها هم نمی‏‏‌‏‏رسید که ‏‎ ‎‏در شهرستان به این کوچکی که ساواک به کلیه امور آن احاطه دارد چنین اقدامی ‏‎ ‎‏صورت بگیرد. خیلی با سختی با این قضیه برخورد کردند. همینطور عده‏‏‌‏‏ای از ‏‎ ‎‏منبری‏‏‌‏‏هایی که خلاف رژیم صحبت کرده بودند را چند روزی دستگیر کرده بودند و ‏‎ ‎‏بعد ایشان را آزاد کردند.‏

‏یکی از این کسانی که دستگیر شد پدر من بود چون در سال 42 روی منبر ‏‎ ‎‏راجع به بد حجابی صحبت کرده بود. سرهنگ فرمانده ارتش سمنان که ژاندارمری ‏‎ ‎‏سمنان را تأسیس کرده بود و سید خوب و اهل نماز و مسجد بود نگذاشته بود ایشان را ‏‎ ‎‏نگه دارند و گفته بود اگر ایشان هر حرفی زده است من مسؤولیتش را برعهده می‏‏‌‏‏گیرم.‏

‏ حاج آقا آیا تا سال 1343 سمنان حوزه علمیه نداشت؟ و کلاً وضعیت علمای ‏‎ ‎‏سمنان چگونه بود؟‏

‏ نبود. روحانیون سمنان به خاطر وجود آیت‏‏‌‏‏الله شیخ محمد صالحی مازندرانی که ‏‎ ‎‏معروف به علامه سمنانی بود خودش از علمای بزرگ بود و شهر یک بافت سنتی ‏


‏خاصی را داشت و به دلیل این‏‏‌‏‏که روحانی بومی در سمنان کم نبود اگر چه این ‏‎ ‎‏روحانیون از سطح بالایی برخوردار نبودند اقدام به تأسیس حوزه علمیه نکرده بودند. ‏‎ ‎‏اصلاً در آن سال‏‏‌‏‏ها سمنان طلبه چندانی هم نداشت یعنی ما و دکتر روحانی از سرخه ‏‎ ‎‏بودیم.‏

‏بعد از این‏‏‌‏‏که در آنجا حوزه علمیه تأسیس شد و مدرسه و حوزه ایجاد گشت به ‏‎ ‎‏تربیت طلبه پرداختند و طلبه‏‏‌‏‏هایی که الآن ما داریم از آن زمان به بعد است. قبل از آن ‏‎ ‎‏معمولاً علمای سمنان مهاجر بودند.‏

‏یکی مرحوم علامه بود که جزو تبعیدی های زمان رضا شاه بود و علیه او قیام کرده ‏‎ ‎‏بود ولی بعد از 1320 به دلیل پیری و بیماری از فعالیت سیاسی دست کشیده بود و ‏‎ ‎‏تقریباً همه مسؤولین سیاسی استان با ایشان مرتبط و پیش وی می‏‏‌‏‏آمدند. یکی دیگر ‏‎ ‎‏آیت‏‏‌‏‏الله شیخ محمدرضا فیض سمنانی بود که اهل سرخه بود و در سمنان اقامت داشت ‏‎ ‎‏و قبل از آیت‏‏‌‏‏الله بروجردی فوت کرد. البته آدم قوی، رُک و صریحی بود اما به دلیل ‏‎ ‎‏سن بالایی که داشت چندان اهل مبارزه نبود.‏

‏یکی دیگر از علمای سمنان حجت‏‏‌‏‏الاسلام نجات روحانی بود و از علمای مبارز ‏‎ ‎‏سمنان بود و طلاب و منبری‏‏‌‏‏هایی که می‏‏‌‏‏آمدند معمولاً دور ایشان جمع می‏‏‌‏‏شدند. ایشان ‏‎ ‎‏یک سری مرید داشت که در سمنان به نجاتی‏‏‌‏‏ها معروف بودند. این‏‏‌‏‏ها هم از افراد معتقد ‏‎ ‎‏و متدینی بودند که در همان اوایل حرکت انقلاب در خط انقلاب بودند.‏

‏یکی دیگر از علمایی که برای سخنرانی به سمنان می‏‏‌‏‏آمد و سخنرانی‏‏‌‏‏های پرشوری ‏‎ ‎‏هم داشت محمدتقی رهبر بود که بعد از انقلاب به نمایندگی مجلس رسید. ایشان ‏‎ ‎‏منبرهای خوبی داشت و انقلابی بود.‏

‏در این‏‏‌‏‏جا باید قید کنم که وقتی من را به خاطر اعلامیه دست‏‏‌‏‏نویس گرفتند و به ‏‎ ‎‏زندان بردند حوزه، شهریه من را قطع کرد. چرا که این کار و اقدام من برای آن‌ها ‏‎ ‎‏جا افتاده نبود و اصولاً جز کار درس به چیز دیگری نمی‏‏‌‏‏پرداختند. یعنی علمای آنجا ‏‎ ‎‏جزو علمای مبارز نبودند و یک جدایی صنفی بین آن‌ها و مبارزین وجود داشت. ‏‎ ‎‏عده‏‏‌‏‏ای از علما ساکت بودند و کاری به خط امام و مبارزات و طرفدارانش نداشتند و از ‏


‏آن‌ها هم حمایت و طرفداری نمی‏‏‌‏‏کردند.‏

‏گروهی از آن‌ها در جلسات دعایی که برای شاه می‏‏‌‏‏گرفتند و یا در مجالسی اینگونه ‏‎ ‎‏شرکت می‏‏‌‏‏کردند. ما از سال 55 به بعد توانستیم به این عده از آقایان فشار بیاوریم تا ‏‎ ‎‏آن‌ها دیگر جرأت نکنند به این مجالس بروند. البته گرایش توده‏‏‌‏‏ای و کمونیستی در ‏‎ ‎‏سمنان زیاد بود چرا که سمنان شهری کارگری بود.‏