فصل سوم: خاطرات آیت ‏الله سید عباس خاتم یزدی
ابعاد شخصیت حضرت امام
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

محل نشر : تهران

ناشر: موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)

زمان (شمسی) : 1392

زبان اثر : فارسی

ابعاد شخصیت حضرت امام

‏در مورد ابعاد برجسته شخصیت امام آن‌چه بیش از همه می‌توان روی آن انگشت ‏‎ ‎‏گذاشت، عرفان، عبادت و تزکیه امام است. آن‌چه من دیدم این بود که چیزی مانع رفتن ‏‎ ‎‏امام به زیارت حضرت امیر(ع) نمی‌شد، مگر وقتی که مریض بود. چون آن زمان گاهی ‏‎ ‎‏کمردرد پیدا می‌کرد و الا اکثر شب‌ها حدود دو ساعت و نیم از غروب رفته به زیارت ‏‎ ‎‏حضرت امیر(ع) می‌رفت. از جهات اختصاصی دیگر امام همان نظم و ترتیب در ‏‎ ‎‏کارهایش بود. رفتن و آمدن و همه کارهایش منظم بود و هر کدام وقت مشخصی ‏‎ ‎‏داشت. وقت درس، وقت مطالعه، وقت عبادت، وقت قرآن خواندن. خادمان حضرت ‏‎ ‎‏امیر(ع) اگر امام چهار ـ پنج دقیقه دیر می‌کرد، می‌دانستند که دیگر نمی‌آید. ساعت هم ‏‎ ‎‏آن زمان ساعت عربی بود که از اول غروب حساب می‌کردند. معمولاً امام ساعت دو، ‏‎ ‎‏به بیرونی منزل می‌آمد و حدود نیم ساعت آنجا می‌نشست و در مورد مسائل علمی ‏‎ ‎‏صحبت می‌کرد، بعد از آنجا بلند می‌شد و برای زیارت حضرت امیر(ع) به حرم ‏‎ ‎‏می‌رفت. مدت پانزده سال که امام درنجف بودند، زیارت حضرت امیر(ع) را ترک نکرد ‏‎ ‎‏و عموماً هم زیارت جامعه را می‌خواند، پشت به قبله شروع به خواندن می‌کرد و بعد ‏‎ ‎‏به طرف پایین پا می‌رفت و آن وسط نماز می‌خواند. با کسی هم حرف نمی‌زد. اصولاً ‏‎ ‎‏امام در مجالس دیگر هم که وارد می‌شد، کم حرف می‌زد و یکی از نصیحت‌هایش هم ‏‎ ‎‏به مرحوم حاج آقا مصطفی و حاج احمد آقا این بود که شما حرف به دیگران ندهید، ‏


‏بلکه از دیگران حرف بگیرید. خود امام این معنا را داشت و اگر کسی حرف می‌زد، ‏‎ ‎‏گوش می‌داد ولی این‌که خودش بنشیند و حرف بزند و صحبتی بکند، اصلاً در کارش ‏‎ ‎‏نبود.‏

‏در زیارت‏‏‌‏‏های مخصوصه حضرت اباعبدالله مثل اربعین، عرفه، عاشورا، اول رجب، ‏‎ ‎‏نیمه رجب، نیمه شعبان در بعضی از این زیارت‏‏‌‏‏ها جمعیت زیادی شرکت می‏‏‌‏‏کنند و ‏‎ ‎‏اصلاً نمی‏‏‌‏‏شود گفت چقدر جمعیت حضور دارد. از بصره، شام و تمام اطراف و اکناف ‏‎ ‎‏عراق می‏‏‌‏‏آیند. امام هم برای این زیارت‏‏‌‏‏های مخصوصه به کربلا می‏‏‌‏‏رفت و حتماً روزی ‏‎ ‎‏دو مرتبه هم به حرم مشرف می‏‏‌‏‏شد آن هم با آن جمعیت و معمولاً کسی که همراه امام ‏‎ ‎‏به حرم می‏‏‌‏‏رفت ـ هم در نجف و هم در کربلا ـ آقای فرقانی یا آقای قرهی بود و البته ‏‎ ‎‏بیشتر اوقات آقای فرقانی با امام می‏‏‌‏‏رفت و گوشه‏‏‌‏‏ای می‏‏‌‏‏نشست تا وقتی که امام زیارتش ‏‎ ‎‏را تمام کند و نمازش را بخواند بعد دوباره با هم از حرم خارج می‏‏‌‏‏شدند.اگر عده‏‏‌‏‏ای ‏‎ ‎‏می‏‏‌‏‏خواستند دنبال امام بروند، امام مخالفت می‏‏‌‏‏کردند؛ حتی می‏‏‌‏‏ایستادند تا آن‌ها برگردند، ‏‎ ‎‏بعد می‏‏‌‏‏رفت. ایام عاشورا امام تا هفتم نجف بود و هر روز قبل از ظهر زیارت عاشورا ‏‎ ‎‏می‏‏‌‏‏خواند. بعد یک ساعت و پنج شش دقیقه در حرم حضرت امیر(ع) بالای سر ‏‎ ‎‏می‏‏‌‏‏نشست و بعد نماز می‏‏‌‏‏خواند و به منزل باز می‏‏‌‏‏گشت. بعد از هفتم به کربلا می‏‏‌‏‏رفت. ‏‎ ‎‏کربلا که بود در حرم حضرت اباعبدالله زیارت عاشورا می‏‏‌‏‏خواند. عصر سیزدهم از ‏‎ ‎‏کربلا حرکت می‏‏‌‏‏کرد و به نجف می‏‏‌‏‏آمد. این روش امام در زیارت بود و هیچ زیارتی از ‏‎ ‎‏او ترک نمی‏‏‌‏‏شد.‏

‏در مورد نماز هم نزدیکانش می‏‏‌‏‏گویند که هیچ وقت نماز شب را ترک نمی‏‏‌‏‏کرد. ‏‎ ‎‏مرحوم آقای خلخالی می‏‏‌‏‏گفت: دو جهت در امام دیدم که یک جهتش خیلی مهم است؛ ‏‎ ‎‏ما هیچ وقت ندیدیم که نماز شب امام ترک بشود. نماز را در اول وقت می‏‏‌‏‏خواند.‏

‏جهت دیگری که امام خیلی به آن اهمیت داد، قضیه غیبت بود. حتی در مجالس ‏‎ ‎‏تفریحی هم مثلاً فرض بگیرید رفته بودیم باغ برای تفریح و رفقا صحبت و شوخی می‏‏‌‏‏کردند ‏‎ ‎‏و می‏‏‌‏‏خندیدند، اگر کسی کلمه‏‏‌‏‏ای می‏‏‌‏‏گفت و مثلاً غیبتی می‏‏‌‏‏شد، امام با خشونت تمام با طرف ‏‎ ‎‏مقابله می‏‏‌‏‏کرد و گمان می‏‏‌‏‏کردی که صد سال است با هم بیگانه هستند.‏


‏امام خیلی به جهات شرعی اهمیت می‏‏‌‏‏داد. مرحوم حاج آقا مصطفی بارها به ‏‎ ‎‏رفقایش می‏‏‌‏‏گفت اگر کاری از امام خواستید که انجام بدهد، کاری بکنید که امام آن را ‏‎ ‎‏وظیفه شرعی احساس کند، اگر وظیفه شرعی دانست تا آخر می‏‏‌‏‏رود، تنها باشد، زحمت ‏‎ ‎‏برایش باشد، تهدیدش کنند، خوف کشتن باشد، کاری که وظیفه شرعی بداند، انجام ‏‎ ‎‏می‏‏‌‏‏دهد.‏

‏من خودم یادم هست که بعد از فوت آقای حکیم، امام در یکی از اعلامیه‏‏‌‏‏هایش ‏‎ ‎‏گفته بود که من به هیچ وجه راضی نیستم که کسی تبلیغ مرا بکند و حتی اگر کسی به ‏‎ ‎‏من توهین کرد، شما با او مقابله نکنید، طرفداری و جانبداری هم نکنید، من اصلاً ‏‎ ‎‏راضی نیستم. بارها به اطرافیان، از جمله آقای قرهی، می‏‏‌‏‏گفت: اگر کسی در بیرونی ‏‎ ‎‏منزل من از کسی غیبت کرد، او را برحذر کنید و از غیبت جلوگیری کنید. آقای قرهی ‏‎ ‎‏گفته بود: ما خجالت می‏‏‌‏‏کشیم، بعضی‏‏‌‏‏ها هستند، سنشان بالاست و وقتی حرف می‏‏‌‏‏زنند ‏‎ ‎‏ما نمی‏‏‌‏‏توانیم چیزی بگوییم. امام پاسخ دادند: خجالت ندارد، بگو سید راضی نیست، ‏‎ ‎‏لازم نیست از خودت بگویی، بگو سید راضی نیست که شما این‏‏‌‏‏جا بنشینید و غیبت ‏‎ ‎‏کنید. وقتی به طرف کویت حرکت می‏‏‌‏‏کرد هم چند مرتبه من و آقای کریمی را کنار ‏‎ ‎‏ماشین خواست و گفت: در بیرونی منزل من غیبت کسی نشود. بعد از رفتن من، نسبت ‏‎ ‎‏به آقایان حرفی نزنید، غیبت نکنند که مثلاً اگر جلوگیری کرده بودند، نمی‏‏‌‏‏رفت و... این ‏‎ ‎‏حرف‏‏‌‏‏ها حقیقت است لکن این طور حرف‏‏‌‏‏ها در بیرونی منزل من گفته نشود.‏

‏یک بار شخصی به یک نفر مقداری پول داده و او هم مدرسه‏‏‌‏‏ای بنا کرده بود. حالا ‏‎ ‎‏این شخص آمده بود نزد امام و می‏‏‌‏‏خواست سؤالاتی بپرسد. وقتی ما به نزد امام رفتیم ‏‎ ‎‏که قضیه این شخص را عنوان کنیم، گفتیم: اجازه می‏‏‌‏‏دهید اسم آن آقا را بگویم؟ امام ‏‎ ‎‏فرمودند: ابداً، ابداً. تو مطلب را بگو. اگر احتیاجی به اسم آن آقا بود، می‏‏‌‏‏گویم اسم ببر. ‏‎ ‎‏نکند غیبتی بشود. به هر حال مسأله آن شخص مطرح شد و امام فرمودند که چون سهم ‏‎ ‎‏امام بوده است، اشکال ندارد. لکن سهم سادات را نمی‏‏‌‏‏شود در مدرسه صرف کرد.‏

‏امام نسبت به جهات شرعی به تمام معنا ناهی از منکر و امر به معروف بود و ‏‎ ‎‏خودش هم عامل بود، لذا حرفش بیشتر در افراد تأثیر می‏‏‌‏‏کرد و اگر حرفی می‏‏‌‏‏زد همه ‏


‏قبول می‏‏‌‏‏کردند چون می‏‏‌‏‏دانستند که خودش عامل به این حرف است و جهات شرعی را ‏‎ ‎‏به تمام معنا ملاحظه می‏‏‌‏‏کند. به هر حال امام بر گردن ما خیلی حق دارد و من امیدوارم ‏‎ ‎‏که ان شاءالله به تربیت امام مربا شده باشیم و ارشاد و هدایت امام در ما تأثیر کرده ‏‎ ‎‏باشد.‏


‎ ‎