فصل سوم: خاطرات آیت الله سید عباس خاتم یزدی
ورود امام به عراق
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

محل نشر : تهران

زمان (شمسی) : 1392

زبان اثر : فارسی

ورود امام به عراق

khatam- yazdi‏امام از ایران به ترکیه تبعید شد. بر اثر فشار مسلمانان ایرانی و خارجی، دولت ترکیه ‏‎ ‎‏اقامت ‏‏بیشتر از یک‏‏ ‏‏سال امام را‏‏ ‏‏صلاح ندانست، لذا‏‏ ‏‏این قضیه را با دستگاه‏‏ ‏‏سیاستگذاری ‏‎ ‎‏امریکا و شاه مطرح کرد و تصمیم بر این شد که امام به عراق برود. دلیل انتخاب عراق ‏‎ ‎‏این بود که می‌خواستند امام به نجف برود و چون شخصیت‌های علمی نجف در تمام ‏‎ ‎‏دنیا معروف و مشهور بودند؛ کسانی چون آقای حکیم و آقای شاهرودی و آقای خویی ‏‎ ‎‏و بعضی دیگر. لذا آن‌ها گمان می‌کردند که در نجف می‌توانند امام را منزوی کنند و ‏‎ ‎‏امام نمی‌تواند در مقابل آن علما، اعلامیه‌ای بدهد و یا صحبتی بکند.‏

‏امام به همراهی مرحوم حاج آقا مصطفی وارد بغداد شدند. خبر ورود امام در نجف ‏‎ ‎‏پخش گردید و اولین کسی که با امام تماس گرفت، مرحوم آقای شیخ نصرالله خلخالی ‏‎ ‎‏بود که بعدها وکیل امام شد. البته نامبرده وکیل دیگران هم بود و از جمله وکالت ‏‎ ‎‏مرحوم آقای بروجردی را هم بر عهده داشت. به هر حال ایشان از نظر دیانت و ‏‎ ‎‏اعلمیت، اعتماد کامل به امام داشت. به نظر می‏‏‌‏‏رسید آقای حکیم آشنایی چندانی با امام نداشت زیرا آقای خلخالی می‏‏‌‏‏گفت: «آقای حکیم از من پرسید که اَی شیء‏‏ ‏‏ٍ فضیلتُ سید؟ یعنی: اعلمیت سید به چه میزان است؟ من جواب دادم که اگر از دیگران بیشتر نباشد، کمتر نیست. آقای حکیم سری تکان داد و چیزی نگفت.» با این وجود آقای ‏


‏حکیم برای استقبال از امام اقدامی نکرد. آقای شاهرودی هم که خودش پیرمرد بود و ‏‎ ‎‏کسی از او توقعی نداشت، ولی کسی را هم برای خوشامدگویی نفرستاد. تنها کسی که ‏‎ ‎‏برای استقبال از امام کاری انجام داد، آقای خویی بود که چند ماشین به بغداد فرستاد. ‏‎ ‎‏البته این کار آقای خویی به جهت محبت به امام نبود بلکه ایشان به دلیل اختلافاتی که ‏‎ ‎‏از حیث مرجعیت با آقای حکیم داشتند، اوایل نسبتاً برای مبارزات مایه می‏‏‌‏‏گذاشتند و ‏‎ ‎‏معتقد بودند که کارکردن با دستگاه شاه حرام و اعانت بر ظالم است. در صورتی که ‏‎ ‎‏آقای حکیم هیچ وقت در مبارزات شرکت نمی‏‏‌‏‏کرد.‏

‏به هر صورت، امام پس از چند روزی اقامت در کاظمین، به سامرا رفتند و سه روز ‏‎ ‎‏در آنجا ماندند. در بین آقایان، آقای سید محمد شیرازی کارهای زیادی انجام می‏‏‌‏‏داد و ‏‎ ‎‏خیلی کمک می‏‏‌‏‏کرد و در اعتراض به تبعید امام، نامه‏‏‌‏‏های زیادی به سازمان ملل و دول ‏‎ ‎‏عربیه نوشته بود. برای استقبال از امام هم تعدادی ماشین به مصیب و کاظمین فرستاد و ‏‎ ‎‏وقتی امام به کربلا آمد و قصد اقامت ده روزه کرد، ایشان نماز را به امام واگذار کرد و ‏‎ ‎‏همه همراهان امام را مهمان نمود. امام ده روز در کربلا ماند و از آنجا به قصد نجف ‏‎ ‎‏حرکت کرد و باز آقای شیرازی ماشین‏‏‌‏‏های زیادی برای مشایعت امام فرستاد. از نجف ‏‎ ‎‏هم چندین ماشین برای استقبال از امام آمده بودند. آقای خویی چهار ماشین فرستاده ‏‎ ‎‏بود و تعداد زیادی از طلبه‏‏‌‏‏ها هم با چندین دستگاه ماشین که آقای (نصرالله) خلخالی ‏‎ ‎‏در اختیارشان گذاشته بود، برای استقبال از امام حرکت کرده بودند.‏

‏وقتی امام به همراه مشایعت‏‏‌‏‏کنندگان و نیز استقبال‏‏‌‏‏کنندگان به شهر نجف نزدیک ‏‎ ‎‏شدند، دولت عراق برای این‏‏‌‏‏که مردم شهر از عظمت امام آگاه نشوند، ماشین‏‏‌‏‏ها را متفرق ‏‎ ‎‏کرد و هر ماشین را به کوچه و خیابانی فرستاد و ماشین امام را از بیراهه وارد شهر کرد ‏‎ ‎‏و به محلی که برای ایشان آماده کرده بودند، رساند. به طوری که اصلاً معلوم نشد که ‏‎ ‎‏امام را از چه راهی آوردند و وارد منزل کردند.‏

‏پس از ورود امام به شهر نجف، اولین کسی که از علما برای دیدن امام آمد، آقای ‏


‏خویی بود. روز بعد آقای شاهرودی با اصحابش آمدند‏‎[1]‎‏. تا روز سوم اصلاً خبری از ‏‎ ‎‏آقای حکیم نبود‏‎[2]‎‏. در تمام این مدت بر اثر ازدحام طلبه‏‏‌‏‏ها، خانه امام پر از جمعیت بود. ‏‎ ‎‏از روز سوم مردم نجف از ورود امام با خبر شدند و همه مردم از ایرانی و افغانی و ‏‎ ‎‏پاکستانی و هندی و سایر ملت‏‏‌‏‏ها برای دیدن امام آمدند. کسانی که برای امام شعر گفته ‏‎ ‎‏بودند، شعرهایشان را می‏‏‌‏‏خواندند و کسانی هم بودند که از جمعیت فیلمبرداری ‏‎ ‎‏می‏‏‌‏‏کردند. خلاصه نمی‏‏‌‏‏دانم چه شد که آقای حکیم هم برای دیدن امام آمد و از امام و ‏‎ ‎‏آقای حکیم هم که در اتاق کنار هم نشسته بودند، عکس گرفتند و فیلمبرداری کردند. ‏‎ ‎‏وقتی امام از اتاق خارج شد پسر آقای حکیم ـ آقای سید محمدباقر ـ فیلم‏‏‌‏‏ها را از ‏‎ ‎‏عکاس و فیلمبردار گرفت. آن‌ها فکر می‏‏‌‏‏کردند که قرار است این عکس‏‏‌‏‏ها در روزنامه ‏‎ ‎‏چاپ شود و امام می‏‏‌‏‏خواهد به این وسیله برای خودش بزرگی و مقام دست و پا کند. ‏‎ ‎‏از سرنوشت آن عکس‏‏‌‏‏ها هم کسی خبر ندارد.‏

‏بعد از این‏‏‌‏‏که همه شخصیت‏‏‌‏‏ها به دیدن امام آمدند، امام تصمیم گرفتند برای بازدید ‏‎ ‎‏آن‌ها بروند و به دلیل مرجعیت و به حساب تشخص و خصوصیات آقای حکیم، اول از ‏‎ ‎‏همه امام به دیدار ایشان رفتند و بلافاصله بعد از احوالپرسی معمولی به آقای حکیم ‏‎ ‎‏پیشنهاد کردند که سفری به ایران بکنند و اوضاع را از نزدیک ببینند و به گفته‏‏‌‏‏های ‏‎ ‎‏دیگران اعتماد نکنند. اما نظر آقای حکیم این بود که نباید در مقابل دستگاه ظالم حرفی ‏‎ ‎‏زد و خودش را پیرو امام حسن(ع) می‏‏‌‏‏دانست. امام به ایشان فرمودند که امام حسن(ع) ‏‎ ‎‏هم یاور نداشتند وگرنه ایشان هم همان کاری را می‏‏‌‏‏کردند که امام حسین(ع) انجام ‏‎ ‎‏دادند و به آقای حکیم گفتند که شما جلو بیفتید ما پشت سر شما هستیم. شما به ایران ‏‎ ‎‏بروید و قضایا را از نزدیک ببینید و جلو بیفتید و در مقابل دستگاه ظالم بایستید من هم ‏


‏از یاران شما می‏‏‌‏‏شوم و به دنبال شما حرکت می‏‏‌‏‏کنم. اما آقای حکیم در جواب حضرت ‏‎ ‎‏امام چیزی نگفتند.‏‎[3]‎

  • . آیت‌الله حکیم فردای روز ورود امام به نجف یعنی در تاریخ 24 / 7 / 44 به ملاقات حضرت امام رفت و آیت‌الله  سید محمود شاهرودی هم در همان روز ورود امام (23 / 7 / 44) بعد از ساعت 10 شب به ملاقات امام رفت.  (ر.ک: سیر مبارزات امام خمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)،  ج 5، صص 509 و 517)
  • . همان قبلی.
  • . جهت اطلاع از مشروح مذاکرات امام و مرحوم آیت‌الله حکیم به کتاب نهضت امام خمینی جلد دوم، صفحه  151و 152 مراجعه شود.