در مورد نامه ای که سولیوان در آن از پرزیدنت کارتر خواسته بود، که به شاه دلداری داده و از او حمایت کند، باید دانست که قبل از این، دکتر کوخ سر دبیر بخش سیاست خارجی مجله معروف اشپیگل آلمان، گفتگویی مفصل با شاه انجام داده بود. در مورد این دیدار کوخ می نویسد:
«... شاه پیر و شکسته، با موی سفید، صورتی تیره و پلک سرخ، به زحمت تبسمی غم انگیز بر لبانش آورد و گفت خود را با دارو سر پا نگه می دارد. شاه گفت: مردم واقعاً ناسپاس و قدرناشناس هستند. صبر و قوه تعقل ندارند. وقتی از او درباره دوستانش پرسیدم، پاسخ داد. دوست؟ کدام دوست؟ آنها از ماهها قبل مرا ترک کرده اند و به آمریکا و اروپا رفته اند. حالا دارند در شانزلیزه تفریح می کنند. دوستان خارجی هم حمایتشان را دریغ کرده اند... حتی افراد فامیل نیز به من رحم نکردند...»
این اظهارات، سولیوان را وادار می ساخت بر شاه ترحم آورده و دلجویی کارتر را از کسی که به قول کسینجر «مجری تمامی سیاست های ما در این منطقه مهم از جهان است» بخواهد.
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 1صفحه 340