خبر خوب، خبر بد
از وقتی که جنگ شروع شد، طبعاً مسائل تأثرآور زیادی به گوش امام می رسید ولی
آنها را با ما مطرح نمی کردند. گاهی که به اتاقشان می رفتم، می دیدم کسی قبل از من خبری داده، و ناراحت شده اند. می پرسیدم: چه شده؟ مردد می شدند و می گفتند: چه اصراری است که من مطلب را بگویم و تو هم ناراحت شوی؛ ولی اگر خبر خوشی داشتند به محض اینکه از در وارد می شدم، می گفتند: بیا این خبر را دارم. امام خوشی را با همه مطرح می کردند؛ ولی ناراحتی را برای خودشان نگاه می داشتند.
کتابیک ساغر از هزار: سیری در عرفان امام خمینی (س)صفحه 545