به غیر از سه ـ چهار نفر، کس دیگری از محل نگهداری پیکر حضرت امام خبر نداشت. نزدیکیهای اذان صبح بود که حاج احمد آقا گفتند به رادیو اعلام کنید قرآن بخواند. بعد سردخانهای را در مصلا برای حضرت امام در نظر گرفتند که محلی باشد برای وداع امت حزبالله با امام عزیزشان.
سپس آقای انصاری گفت که ما باید جنازه حضرت امام را مخفیانه به مصلا ببریم که برای کسی حادثهای پیش نیاید. من و آقایان رسولی محلاتی و انصاری و صانعی و عدهای از محافظین بدن حضرت امام را در یک ماشین رنجرور آبی گذاشتیم و دو ماشین دیگر به راه انداختیم که هر کدام به راهی بروند که معلوم نشود پیکر مطهر حضرت امام در کجاست و به این ترتیب به راحتی جنازه مطهر آقا را به مصلا رساندیم.
کتابخاطرات خادمان و پاسداران امام خمینی (س)صفحه 65