یک بار حضرت امام زنگ زدند و من خدمتشان رسیدم؛ علی آقا فرزند حاج احمد آقا ساعت جیبی حضرت امام را انداخته بود و باتری آن افتاده بود و گم شده بود. حضرت امام آن ساعت را به من دادند و فرمودند این ساعت یک باتری می خواهد بروید و برایش باتری تهیه کنید. هر بار که خدمت امام می رفتیم و ایشان کاری از ما می خواستند از
کتابخاطرات خادمان و پاسداران امام خمینی (س)صفحه 190 ما خیلی عذر خواهی می کردند و دائما می گفتند که ببخشید من به شما زحمت می دهم خیلی عذر می خواهم. دائم تشکر و عذر خواهی می کردند.
کتابخاطرات خادمان و پاسداران امام خمینی (س)صفحه 191