امام نسبت به بچهها توجه ویژهای داشتند. بچههایی که به ملاقات امام میآمدند، بدون استثناء آقادست به صورتشان میکشید و اگر هوا سرد بود به والدین آنان سفارش میکرد که بچهها را بپوشانند تا سرما نخورند.
من سه فرزندم متولد جماران هستند. بچه اولم که دختر بود برای تبرک نزد امام بردم. امام اذان و اقامه در گوش او گفت و اسمش را فاطمه گذاشتند. بعد از سه سال که فرزند دومی به دنیا آمد، با مادر، خواهر، خواهر زن، و بچهام به بیت امام رفتیم. وقتی به حضرت امام گفتم میخواهم فرزندم را تبرک کنید. فرمودند بیاورید. بچه را توی بغل امام گذاشتم. آقا اذان و اقامه گفتند و بعد از امام خواستم اسمش راهم بگذارند.
با تعجب دیدم امام با آن همه مشغله و سن و کهولت، اسم دختر قبلی مرا به یاد داشتند. فرمودند اسم اول که فاطمه است، اسم این یکی را زهرا بگذار. سپس دعا کردند انشاءالله پیرو حضرت زهرا (س) باشد. بچه دیگرمان هم که به دنیا آمد، فصل زمستان بود و برف به زمین نشسته بود. روز جمعه بود، ملاقات تعطیل و امام در اندرونی بودند. با اجازه امام فرزند را برای تبرک به حضورشان بردم. با توجه به حساسیت امام تا توانستم لباس و پتو به او پیچاندم و شیشهاش را هم برداشتم. وقتی به خدمت امام رسیدم، بچه مدام گریه میکرد و آرام نمیگرفت.
آقا دیدند من ناراحتم و بچه هم گریه میکند، فرمودند بچه را به من
کتابخاطرات خادمان و پاسداران امام خمینی (س)صفحه 92 بدهید. بچه را که گرفتند او را بوسیدند و وقتی شروع به اذان گفتن در گوش بچه کردند بلافاصله بچه آرام شد و لبخند زد. اسم بچه را هم علی گذاشتند.
کتابخاطرات خادمان و پاسداران امام خمینی (س)صفحه 93