دو سه روز پیش از آنکه حاج احمد آقا از دنیابرود، زنگ زد و مرا خواست. پیش ایشان رفتم دو تا ده دلاری به من داد و گفت که این بیست دلار را یک کویتی برای کمک به هزینه حسینیه داده آن را خرج حسینیه کن. قبول کردم. همان روز درباره عیدی بچهها با ایشان صحبت کردم و گفتم که میخواهیم هم زودتر عیدیها را بدهیم هم مبلغش را کمی بیشتر کنیم. ایشان فرمود درباره زود پرداخت کردن عیدی بچهها حرفی ندارم اما درباره مبلغ عیدی همان هزار تومان را میدهم بیشتر از آن ندارم.
آن اواخر برخوردها و رفتارهایش خیلی عجیب بود. انگار نشان میداد که ایشان دیگر رفتنی است. درباره امام هم همین طور بود آن ایام مواردی راشاهد بودیم که نشان میداد امام آمادگیشان رابرای رفتن اعلام میکنند. به اعضای دفتر و پاسداران به ویژه حاج عیسی احترام فوقالعادهای قائل بود. به ایشان اعتماد کامل داشت. حاج عیسی هم متقابلا ایشان را دوست و یار خودش به شمار میآورد.
کتابخاطرات خادمان و پاسداران امام خمینی (س)صفحه 70