لحظاتی که پیکر مطهر امام شستشو داده می شد حاج احمد آقا به آقای انصاری گفتند که ما می خواهیم یک جایی یا یک مرکزی را پیدا کنیم که یکی دو روز پیکر حضرت امام را آنجا بگذاریم تا مردم بیایند و با امام وداع کنند. آقای انصاری رفت و مصلی را مناسب دانست. ایشان با مهندسین شرکت زاگرس صحبت کرد و طرحی داد و آنها یک یخچال مناسبی را تهیه کرده بودند که دیوارهای شیشه ای و حالت سردخانه ای داشت. یخچال را روی یک کانتینر گذاشته بودند. آقای انصاری هم آمد و گفت که مکان مورد نظر آماده است و فردا جنازه امام را به آنجا انتقال می دهیم. ساعت شاید 30 / 5 بود که یک ماشین «هایس» آماده کردیم و
کتابخاطرات خادمان و پاسداران امام خمینی (س)صفحه 211 آقایان انصاری، رسولی، توسلی، حسن حاج احمد آقا، مسیح، و هاشمی آمدند و من هم یک اسلحه ای برداشتم و مسلح شدم جنازه را داخل «هایس» انتقال دادیم و راه افتادیم. یک آمبولانس از برادران بهداری هم دنبالمان بودند. از طرف جماران و نیاوران به طرف خیابان کامرانیه و از آنجا به طرف منظریه و سپس به اتوبان صدر رفتیم و از آنجا وارد خیابان شریعتی شدیم اوایل صبح بود و چون قبل از آن به مردم اعلام کرده بودند که برای تودیع با رهبرشان به مصلا بیایند، می دیدیم که همان لحظات اولیه صبح، زن و مرد سیاه پوش دسته جمعی در حال حرکت اند و هر چه به سمت مصلی نزدیکتر می شدیم، جمعیت بیشتر و شلوغ تر می شد. از خیابان شریعتی به آن طرف هم جمعیت فشرده تر شد و ما یواش یواش از بین جمعیت می رفتیم. گهگاهی گوشۀ پردۀ «هایس» را کنار می زدم و می دیدم که مردم دارند به سر و سینه می زنند و شیون می کنند و خبر نداشتند که رهبرشان که این همه دنبالش هستند در چند قدمی شان است. پیکر حضرت امام کفن پوش و روی برانکارد داخل ماشین بود. در حوالی مصلی یک راه عبوری را مشخص کرده بودند اما جمعیت خیلی زیاد بود و ما نگران بودیم که مردم متوجه شوند و نتوانیم اوضاع را کنترل کنیم. چون بنا بود تشریفاتی در کار نباشد و کسی متوجه نشود. مخفیانه عمل کردیم. در هر صورت از بین مردم گذشتیم و وارد محوطه شدیم. آنجا تدابیری از قبل اندیشیده شده بود. جرثقیلی هم آماده کرده بودند. جنازه را از ماشین خارج کردیم و جرثقیل آن را به بالا به سمت یخچال برد. البته ابتدا آن را روی کانتینر گذاشتیم و آنجا برای آخرین بار با امام وداع کردیم و بعد جنازه را داخل یخچال قرار دادیم.
کتابخاطرات خادمان و پاسداران امام خمینی (س)صفحه 212