آن اوایلی که بیت آمده بودم در خانه امام یخچالی وجود نداشت. حاج سید احمد آقا به آقای کفاشزاده، از اعضای دفتر فرمود که یخچالی برای
کتابخاطرات خادمان و پاسداران امام خمینی (س)صفحه 27 منزل امام تهیه کند. آقای کفاشزاده هم یک یخچال 14 فوت تهیه کرد. من و یکی از برادران یخچال را به آشپزخانه منزل حضرت امام بردیم. حضرت امام مشغول قدم زدن بودند تا ما را دیدند فرمودند: این چیست؟ جواب دادیم: آقا، یخچال است. فرمودند: کجا بود؟ عرض کردم: حاج احمد آقا در جریان است. دیگر چیزی نگفتیم یخچال را مستقر کردیم و برگشتیم. در بین راه من به شک افتادم و گفتم نکند یخچال اتصالی کند و بسوزد لذا برگشتم تا دوباره دوشاخه یخچال را که به برق زده بودم امتحان کنم. وارد که شدم دیدم حضرت امام دوشاخه را از برق کشیده و روی یخچال گذاشتهاند. حاج احمد آقا تا دیدند امام دوشاخه را از برق کشیده، گفتند که این یخچال بزرگ است، آقا فرمودهاند اگر یک یخچال کوچک باشد بهتر است. ما فورا یک یخچال کوچک تهیه کردیم و به حضرت امام اطلاع دادیم که یخچال کوچک آماده است، اجازه میدهید یخچال بزرگ را ببریم و آن یخچال کوچک را بیاوریم. آقا فرمودند: آن را نیاورید این را هم ببرید.
بر حسب وظیفه و اینکه اطاعت از امام واجب است ما یخچال بزرگ راهم بردیم. بعد احمد آقا آمدند و ناراحت شدند که چرا شما یخچال را آوردید، من باتلاش بسیار امام را متقاعد کرده بودم که یخچال را قبول کنند آن وقت شما یخچال را برداشتید و آوردید. وقتی که به صاحب یخچال زنگ زدم و گفتم بیا یخچالت را ببر، او گویا از خلقیات امام خبر داشت و میدانست که حضرت امام هدیه و نذورات را رد نمیکنند لذا به من گفت: به حضرت امام عرض کنید این یخچال نذر شماست.
این مطلب به عرض امام رسانیده شد و امام به علت نذر بودن،
کتابخاطرات خادمان و پاسداران امام خمینی (س)صفحه 28 یخچال را قبول کردند.
کتابخاطرات خادمان و پاسداران امام خمینی (س)صفحه 29