یک سری از مسائل جزو اسرار خانوادگی است و به غیر از من و اعضای خانواده امام کس دیگری ندیده است ولی چون اسرار محرمانه خانوادگی است نمی توانم به کسی بگویم و آن را باید به گور ببرم و در سینه خود حبس کنم. ولی آن چیزهای گفتنی که من دیدم این بود که امام به خانم یا عروس شان یا نوه هایشان یا حاج احمد آقا خیلی احترام می گذاشتند. از چیزهایی که حضرت امام خیلی به آن حساس بودند و این موضوع خیلی ظریف بود تقید ایشان به اصطلاح روی عفت و حجاب بیش از حد بود. با آنکه ماهر وقت به اندرون می رفتیم این طرف و آن طرف را نگاه نمی کردیم و اگر هم نگاه می کردیم فقط صورت امام بود ایشان مواظب احوالات و محارمشان بودند، نوه یا عروس و اینها را نگه می داشتند. مثلا گاهی وقتی وارد اندرونی می شدم می دیدم که حضرت امام با دخترها، نوه ها یا عروسشان قدم می زنند، حضرت امام جلوتر و آنها قدری عقب تر از امام حرکت می کردند و با آنکه اندرون بود آنها چادر نماز سرشان می کردند. حضرت امام وقتی می دیدند ما وارد اندرونی شدیم می فرمودند: شما صبر بکنید، بایستید. سپس به عروس یا حالا نوه شان می گفتند شما نیا و برو. تا اینکه ما رد می شدیم و بعد از ما آنهاحرکت می کردند.
کتابخاطرات خادمان و پاسداران امام خمینی (س)صفحه 128