حضرت امام پس از ورود به ایران و اقامت در مدرسه علوی و رفاه ـ
کتابخاطرات خادمان و پاسداران امام خمینی (س)صفحه 154 واقع در خیابان ایران ـ یکبار به منزل آقای بروجردی که در پاسداران بود آمدند ولی پس از آن مدتی در قم اقامت کردند و سپس به تهران آمدند و به بیمارستان قلب رفتند و از آنجا به دربند و سپس به جماران آمدند و در طول چند سال اقامت در جماران از منزلی که داشتند خارج نشدند یعنی در واقع از جماران به هیچ جا نرفتند.
گاهی وقت ها خیلی ها می گفتند که ما دیدیم آقا رفت فلان جا، در صورتی که ایشان واقعا جایی تشریف نمی بردند حالا با ماشین یا به طور مخفیانه، اصلا هیچ جا نمی رفتند ولی خوب موضوع طی الارض، مقامی است که مربوط به بزرگان و عرفا است، آن وادی را خودشان داشتند که آن هم ظاهر امر من لیاقتش را نداشتم ولی آنهایی که پاک تر از من بودند و چشم و قلب و گوششان پاک بود، [متوجه بودند.] یک موردش این بود که در دوره مریضی امام با مانیتوری که در اتاق گذاشته بودند رفت و آمد آقا را زیر نظر داشتند. یکی از روزها به اصطلاح می بینند آن دستگاه قطع شد. پزشک مربوطه می آید و دستگاه را نگاه می کند و می بینند که آقا نیستند. زنگ می زنند به حاج عیسی و موضوع را به او خبر می دهند. از اینجا به بعد را حاج عیسی تعریف می کند و می گوید که ما رفتیم و قدری گشتیم.
فکر می کنم از بتول خانم کمک می گیرند و ایشان هم می گردد و می بینند امام نیست که دیگر قطع امید می کنند و نگران می شوند. حتی زیر و بالای تخت و هر جای ممکن راهم می گردند اما آقا را نمی یابند. وقتی از همه جا مایوس می شوند یک دفعه متوجه می شوند که آقا روی تختشان خوابیده اند. این در صورتی بود که آنها لحظاتی قبل از آن تخت
کتابخاطرات خادمان و پاسداران امام خمینی (س)صفحه 155 رابه هم زده بودند و زیر و روی آن را به دقت دیده بودند. آقا به اصطلاح بیدار می شوند و می فرمایند: بله، چه کار دارید؟ دکتر پورمقدس برای خودم تعرف می کرد که هیچکسی نتوانست حرفی بزند و گفتند آقا هیچی فقط اجازه بدهید من دستتان را ببوسم. دکتر پورمقدس فقط این اجازه را به خودش می دهد که جلو می آید و دست امام را می بوسد و می رود.
کتابخاطرات خادمان و پاسداران امام خمینی (س)صفحه 156