در بزرگی و عظمت آقای ابوترابی همین بس، که صلیب سرخ به بزرگی او اعتراف کرد. یکی از دوستان خوب ما حاج آقای اخوان است که از آزاده های بسیار خوب مشهد است. ایشان مترجم صلیب بود. یک روز، نمایندۀ صلیب که از ژنو آمده بود به ایشان گفته بود: می خواهم با یک مرد خیلی بزرگ ملاقات کنم. آقای اخوان پرسیده بود: Who is he?. پاسخ داده بود: مستر ابوترابی. یعنی این فرد از ژنو آمده بود تا آقای ابوترابی را ببیند.
حاج آقای ابوترابی ـ رحمة الله ـ در یک کلمه، یک خیر بزرگ الهی بود که خداوند او را از اردوگاهی به اردوگاه دیگر می برد تا این خیر را به تمام اسیران ایرانی برساند. وقتی حاج آقا را به اردوگاهی می بردند، آنقدر خوب عمل می کرد که همه را مشتاق خودش می کرد؛ حتی عراقی ها را. نمونه اش یک سرباز عراقی به نام خلیل بود که از بس بداخلاق بود همه او را به بدی می شناختند. اما همین آدم وقتی به حاج آقا ابوترابی می رسید تا کمر خم می شد؛ یعنی عظمت حاج آقا آنقدر زیاد بود که کسی مثل خلیل را وادار به
کتابرنج غربت؛ داغ حسرتصفحه 68 احترام و اکرام می کرد. و این موضوع در معرفی چهره و شخصیت امام خمینی(س) بسیار مهم و مؤثر بود.
کتابرنج غربت؛ داغ حسرتصفحه 69