در هر مناسبتی که در ایران جشن بود، آنجا هم جشن بود. ما نقاشان ماهری داشتیم که خیلی سریع از امام عکسهای بزرگ یا کوچکی می کشیدند. یکی از بچه ها بود که عکس امام را با گچ روی پتو می کشید و در مواقع خطر با یک تکان که به پتو می دادیم پاک می شد. این اواخر هم، یکی از بچه ها ابتکار جالبی به خرج داده بود و عکس امام را به صورت پازل در آورده بود که قسمتهای آن از هم جدا بود و تا به هم وصل نمی شد مشخص نمی شد که چیست. بچه ها این کارها را خیلی راحت و بدون زحمت انجام می دادند، چون واقعاً هنرمند و ماهر بودند.
کتابرنج غربت؛ داغ حسرتصفحه 168