زمانی که ما اسیر شدیم، دشمن متوجه شده بود که اگر از ما بخواهد به امام اهانت کنیم، نتیجه ای نمی گیرد و حتی با شعار مرگ بر صدام مواجه می شود. یادم هست یکی از دوستان در مقابل چنین درخواستی بلند شد و گفت: مرگ بر صدام؛ بعد هم پا به فرار گذاشت، عراقی ها هم به شدت او را زدند، طوری که در اثر این کتکها ضربه سختی به سر او وارد شد و تا حالا هم درگیر بیماری و مشکلات ناشی از آن صدمات است و با رنج آن می سازد.
کتابرنج غربت؛ داغ حسرتصفحه 190