من درباره پذیرش قطعنامه خوابی در مورد امام دیدم. قبل از آن، ذهنم درگیر این جمله امام بود که فرموده بودند من جام زهر را می نوشم. می خواستم بدانم این زهر را چه کسی به امام داده و امام از سوی چه کسی مجبور به پذیرش قطعنامه شده است؟ آن فرد دوست بوده یا دشمن؟ این بود تا یک شب خواب دیدم با سایر اسرا در یک سالن آمفی تئاتر هستیم و امام و حاج احمد آقا روی سِن نشسته اند. امام یکباره شروع به گریه کردند و آنقدر گریه کردند که حضار هم از حال ایشان به گریه افتادند. امام طوری گریه می کردند که قطرات اشک از پشت دستمالشان به شدت می بارید. بعد از آن، امام کاغذی از جیبشان در آوردند و شروع به خواندن کردند. آن کاغذ نتایج قبول قطعنامه بود. هر قدر امام بیشتر می خواندند صورتشان نورانی تر می شد و پیدا بود که نتایج قبول قطعنامه نتایج خیری است که شاید منجر به ظهور حضرت مهدی ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ شود. بعد از پایان گریه امام، من نزد ایشان رفتم و دیدم روی صورت ایشان یک قطره اشک باقی مانده است. آن را برداشتم و برای تبرک خوردم. بعد از اینکه از خواب بیدار شدم، این شعر را نوشتم:
تعبیر ما چه باشد ای خواب قصه گویان یارم ز اشک چشمش می داد بر گدایان
کتابرنج غربت؛ داغ حسرتصفحه 192 مه یازده ستاره با مهر در سجودند بر یوسف اسیری در شهر کامیاران
برتاب ماه حکمت بر بارگاه زندان بر شاعران چه پنهان لطف سخن سرایان
ما تشنه و مقاوم در چشمه نگاهت بنما شراب اشکی بر جام بی نوایان
بر پیروان راهش گفتی خطر فراوان گفتم خطر نباشد بر خیل راستگویان
زندانی نگاهت وه آتشین سرآید این بهترین غزل را در وصف جانفزایان
بر هفت قامت عشق رخت سیه بریدند از ماتم شهیدان از داغ سر جدایان
بلبل دگر نگوید بر گل ز داغ هجران هجر دگر رسیده از مهر ماه رویان
عاصی به هاتف دل دیگر روا نباشد جز شعر وحدت آری صبحی غزل سرایان
کتابرنج غربت؛ داغ حسرتصفحه 193