علی اکبر هاشمی
بی خبری و جهل تا کجا
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س) - گروه تاریخ (تدوینگر)

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 1390

زبان اثر : فارسی

بی خبری و جهل تا کجا

‏در اوایل اسارت، ما پنجاه ـ شصت نفر بیشتر نبودیم و هر ده نفر ما را در یک اتاق جا داده‏‎ ‎‏بودند. یک سرباز داشتیم که مسئول آمار بود و هر ساعت می آمد و ما را می شمرد.‏‎ ‎‏یک بار، او از ما اجازه گرفت و گفت: می خواهم درباره امام صحبت کنم. بعد گفت: زمان‏‎ ‎‏کودکی در نجف اشرف بودم و منزل ما در همان کوچۀ منزل امام بود و با امام همسایه‏‎ ‎‏بودیم. هر روز صبح، امام از خانه بیرون می آمد و به مدرسه برای درس می رفت و مردم‏‎ ‎‏به ایشان عرض ارادت می کردند و من هم همیشه دست ایشان را می بوسیدم و هنوز هم‏‎ ‎‏همین علاقه را دارم؛ ولی امام از وقتی که به ایران رفته، ما را فراموش کرده و با ما‏‎ ‎‏می جنگد.‏

‏یکی از بچه ها به او گفت: اجازه می دهی که ما هم صحبت کنیم؟ گفت: بگویید، چون‏‎ ‎‏این واقعاً برای من سؤال است. دوست ما گفت: اولاً، ما به عراق حمله نکرده ایم، بلکه‏‎ ‎‏عراق به ایران حمله کرده. ثانیاً، خود امام فرموده اند که ما با صدام و دولت عراق‏‎ ‎‏می جنگیم نه با ملت مظلوم عراق.‏

‏البته، بعد از صحبتهای طولانی، او باز هم قانع نشد و هنوز حرف خودش را می زد؛‏‎ ‎‏چون او یک نظامی بعثی بود و چنان شستشوی مغزی داده شده بود که نمی توانست به‏‎ ‎‏سادگی حرف ما را قبول کند.‏

‎ ‎