ما طلبه بودیم و به هر حال خود را در برابر فرهنگ و اعتقادات دوستان و حفظ ارزشها مسئول می دانستیم؛ لذا از همان اوایل شروع به تشکیل گروههای فرهنگی کردیم. حتی نشریاتی داشتیم که من روزهای یکشنبه منتشر می کردم و برای همه بچه ها خوانده می شد. چون ما کاغذ به قدر کافی نداشتیم، مطالب را روی کاغذی می نوشتیم و چهار نفر بلند می شدند قسمتهای مختلفش را می خواندند. قسمت اقتصادی را یک نفر می خواند؛ قسمت فرهنگی را یک نفر دیگر می خواند؛ ادبیاتش را یکی می خواند و این خیلی جالب بود. ما کارهای مختلفی هم انجام می دادیم؛ مثلاً تشکیل گروه تئاتر که دوستان دیگر انجام می دادند و در این زمینه فعال بودند و تئاترهای خوبی می ساختند؛ چه درباره مفاهیم اخلاقی مثل غیبت و چه مفاهیم سیاسی و چه مفاهیم اجتماعی. تقریباً، همه کارهایی که ما می کردیم فرهنگی بود. من خودم بارها درباره عقاید در جمع صد نفر یا بالاتر سخنرانی کردم و دوستان دیگر هم همین طور. درباره مسائل سیاسی هم صحبت می کردیم و هر کس هر چه می دانست می گفت. کلاسهای زیادی هم داشتیم؛
کتابرنج غربت؛ داغ حسرتصفحه 240 حفظ قرآن داشتیم و از مهمترین کارهای فرهنگی ما در اسارت، حفظ قرآن و آموزش قرآن بود. خیلی هم اثر داشت. بدون اغراق، حفظ قرآن در روحیه بچه ها فوق العاده اثر می گذاشت و فوق العاده به ما استقامت می بخشید؛ ما را قوی می کرد؛ به ما روحیه می داد و از همه کارها تأثیرش بالاتر بود. علاوه بر این، پرداختن به شخصیت امام و معرفی و ذکر و یاد ایشان و بیان کلمات گهربار امام از کارهای دیگر و مهم ما بود. ما کارهای دیگری هم داشتیم، مثل نماز جماعت. حتی این اواخر، چون خطرناک نبود، نماز جمعه هم در آنجا خواندیم.
کتابرنج غربت؛ داغ حسرتصفحه 241