باب هشتم ابطال تناسخ نفوس و ارواح و رد ادله قائلین به تناسخ
فصل پنجم وحدت یا تعدد نفس
توحید نفس راهی برای شناخت توحید حق
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : آیت الله سید عیدالغنی اردبیلی

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 1392

زبان اثر : فارسی

توحید نفس راهی برای شناخت توحید حق

توحید نفس راهی برای شناخت توحید حق

‏از بیانی که در حقیقت نفس و توحید نفس داشتیم، صاحب فراست و ذکاوت،‏‎ ‎‏توحید ذات احدی را هم می فهمد، و اگر کسی با برهان و دیدۀ عقل، وحدت نفس و‏‎ ‎‏ذاتش را نفهمد، چطور احدیت و توحید حق را می فهمد؟ ولی کسی که به حقیقت‏‎ ‎‏توحید ذات خودش دست یافت، می تواند توحید حق را هم بفهمد. حقیقت انسان‏‎ ‎‏مرتبۀ غیب را داراست با اینکه واجد مرتبۀ شهادت هم هست و درطبیعت ومرتبۀ‏‎ ‎‏شهادت طبیعی است و در مرتبۀ خیال و حس مشترک موجود برزخی است و در مرتبۀ‏‎ ‎‏عاقله موجود مجرد است، با اینکه یک شخص است.‏

‏پس وجود انسان عصارۀ تمام عالَم و تمام موجودات است و وجودش یک نقشۀ‏‎ ‎‏کوچکی می باشد که از روی نقشۀ بزرگ عالم و کون کبیر از عقل اول تا آخرین نقطۀ‏‎ ‎‏وجود برداشته شده است و این وجود انسانی همانند یک نقشۀ کوچکی است که از‏‎ ‎‏وجود کل عالم کبیر برداشته شده است که ‏‏«من عرف نفسه فقد عرف ربّه».‏‎[2]‎

‏چنانکه گفتیم، کمالات مرتبۀ شهادت، در مرتبۀ برزخ به نحو الجمع هست و با یک‏‎ ‎‏قوه، همۀ آنچه را که حواس ظاهره درک می کنند، درک می کند و همۀ کمالات شهادت‏‎ ‎‏و نشئۀ برزخیه، در مرتبۀ عاقله به نحو وحدت، جمع است. همین طور همۀ مراتب‏‎ ‎‏شهادت و عالم طبیعت را حق تعالی واجد است، البته اصل کمالشان را، نه قیود و‏‎ ‎‏نقصان آنها را و نه اینکه حضرت حق هم یک حقیقت ذو مراتب باشد، بلکه در آنجا‏‎ ‎‏قضیۀ مراتب به این نحو نیست که عالم شهادت مرتبه ای از مراتب آن باشد، بلکه‏‎ ‎‏حضرت حق نسبت به سایر موجودات، علت است و علیت و معلولیت بین او و بین‏‎ ‎‏تمام موجودات حاصل است، و عرفا که می گویند: «عَلا فی دنوّه و دنا فی علوّه» و‏‎ ‎‏می گویند: در عین علوّش نازل در تمام منازل است از این جهت است که هویت‏‎ ‎‏معلولی بتمامها، متعلق به اوست و حق تعالی به علم حضوری، عالم به همۀ معالیل‏

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 3)صفحه 303

‏است و همه پیش او حاضرند و همۀ کمالات معالیل در وجود حق به نحو الوحدة‏‎ ‎‏الکامله جمع است، البته نه به حدودها و نقصاناتها، بلکه به اصل کمالها و کلیتها، و‏‎ ‎‏بدون هیچ تقید و تحدد و تعینی، تقیدات در اینهاست و اصل در آنجاست؛ سمع الکل‏‎ ‎‏است و کل السمع است و کله السمع، بصر الکل است و کل البصر است و کله البصر،‏‎ ‎‏علم الکل است و کل العلم است و کله العلم، قدرة الکل است و کل القدرة است و کله‏‎ ‎‏القدرة، و سایر اوصاف کمالیه که هرچه در عالم شهادت و طبیعت و برزخ و عالم عقل‏‎ ‎‏است آنجا همه به نحو الجمع و الکمال جمع است، ولی همۀ این کثرات در نهایت و‏‎ ‎‏غایت وحدت است، به طوری که کله الوحدة است، و وحدة الکل است، و کل الوحدة‏‎ ‎‏است. و در عین حال که تمام کمالات است و این تمام کمالات هم نه به نحو الکثرة،‏‎ ‎‏بلکه به نحو الوحدة همه جمعند و در حقیقت، ذات حق فاقد فقداناتی است که در‏‎ ‎‏مراتب وجود است و حیثیات عدمی را فاقد است و وجدان الکل است، ولی پیش عقل‏‎ ‎‏که اسم تمام کمالات را می برند، کثرت کمالات تعقل می کنیم، ولی نه چنین است بلکه‏‎ ‎‏کل الکمال است، کله الکمال است، کمال الکل است و همۀ کمالات به نحو وحدت‏‎ ‎‏است.‏

‏سمعه یرجع الی بصره و بصره یرجع الی سمعه، و چون کل البصر است لذا هرچه‏‎ ‎‏می بینی می بیند و چون سمع الکل است هرچه می شنوی می شنود، البته نه با سمع و‏‎ ‎‏بصر محدود و ناقص تو که سمع از بصر و بصر از سمع ممتاز است بلکه بسمع الکل‏‎ ‎‏یسمع و ببصر الکل یبصر.‏

‏بالاخره توحید نفس و چگونگی آن را که مشروحاً به عرض رساندیم آیۀ توحید‏‎ ‎‏ذاتی حق است؛ چنانکه افعال نفس، آیۀ توحید افعالی حق است، عالم شهادت به‏‎ ‎‏سبب نقصانی که دارد، وجود در آن نازل است و دارای حدود و نقصانات است. و لذا‏‎ ‎‏قوا در عالم شهادت، کثرت دارند و محل یکی، غیر دیگری است ولی همه مظهر یک‏‎ ‎‏هویت هستند. مثلاً اگر کوّه هایی اندرون خانه باشد و ما در خانه نشسته باشیم و از هر‏‎ ‎‏کوّه ای نوری بیفتد، می گوییم: این انوار کثیر است ، ولی بیرون که می رویم و به نور‏‎ ‎‏فضای بیرون که از شمس ساطع است و نور مطلق و وسیع است نگاه می کنیم، می دانیم‏‎ ‎

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 3)صفحه 304

‏که نور واحدی است که از کوّه ها افتاده، منتها حدود کوّه ها و نقصان هر یک از انوار‏‎ ‎‏داخل اتاق باعث تخیل کثرت از سوی ما شده است؛ همچنین نفس اگر در مرتبۀ‏‎ ‎‏شهادت ظهور کند، لابد تجلّیاتش کثیره به نظر خواهد آمد.‏

‏در فعل خداوند متعال قضیه همین طور است، مقام فعل حضرت حق عبارت است‏‎ ‎‏از وجود منبسط و فیض مقدس که مشیت الله و مقام مشیت حق و فعل اوست و این‏‎ ‎‏وجودی واحد و بسیط است و هیچ حدی هم ندارد؛ چون معقول نیست از لاحد،‏‎ ‎‏محدود صادر شود، بلکه چون مبدأ، صرف الوجود است، این هم صرف الوجود است‏‎ ‎‏و قضیه صدور وجود از وجود است، منتها این وجود صادر که بر عالم کثرات افتاده، به‏‎ ‎‏توسط حدود است نه اینکه حد چیزی باشد و کثرت هم چیزی، بلکه قرب و بعد‏‎ ‎‏مراتب وجود منبسط، از حق است که موجب کمال یا نقصان وجودی است.‏

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 3)صفحه 305

  • )) عوالی اللئالی، ج 4، ص 102، حدیث 149.