باب هشتم ابطال تناسخ نفوس و ارواح و رد ادله قائلین به تناسخ
فصل ششم کلام شیخ اشراق و رد آن
اشکالات آخوند به جواب شیخ اشراق
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : آیت الله سید عیدالغنی اردبیلی

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 1392

زبان اثر : فارسی

اشکالات آخوند به جواب شیخ اشراق

اشکالات آخوند به جواب شیخ اشراق[2]

‏مرحوم آخوند به کلمات صاحب ‏‏مطارحات‏‏ اشکال می کند و می گوید: اینکه گفتید‏‎ ‎‏قدما به مادی بودن خیال قائلند، نسبت صحیحی نیست؛ زیرا ما در آنجایی که اثبات‏‎ ‎‏خیال کردیم، گفتیم که قدما به این حرف ـ که آنها مجرد بودن خیال را قبول نکرده اند ـ‏‎ ‎‏تکلم نکرده اند، بلکه آنها هم، خیال را مجرد می دانند.‏

‏دیگر اینکه گفتید: عیبی ندارد که نفس مانند عقل فعّال در مادیات تصرف کند، البته‏‎ ‎‏این حرف هم غلط است؛ زیرا تصرف عقل فعّال فقط تصرف فاعلی است ولی‏‎ ‎‏خودش منفعل از اینها نیست، به خلاف نفس که منفعل از قوای خود می باشد و اگر‏‎ ‎‏تصرف در اینها کند، خودش هم از آنها منفعل می شود.‏

‏و اما اینکه صاحب ‏‏مطارحات‏‏ روی مذاق خود می گوید: محل قوا و خود قوا‏‎ ‎‏کاره ای نیستند، بلکه اینها نفس مجرد را مستعد می کنند که نفس، خودش چیزی را‏‎ ‎‏ایجاد نماید؛ مثلاً رحم چیزی نیست مگر اینکه مجردی را مستعد می کند که تصویر در‏‎ ‎‏صورت جنین نماید.‏

‏آخوند می فرماید: این قول هم بی معنی می باشد؛ چون اگر مراد این است که قوای‏

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 3)صفحه 310

‏طبیعیه، بنفسه و مستقلاً این کار را می کنند، این باطل است؛ زیرا چیزی که آثار شعور و‏‎ ‎‏علم و نظام از آن ساطع و لامع است، مسلّماً اثر و معلول عدیم الشعور نخواهد بود.‏

‏ولی اگر گفته شود که آثار آنها چیزی نیستند و باطل هستند، خواهیم گفت: به آن‏‎ ‎‏نظر همه چیز باطل است، نه اینکه فقط این گونه آثار باطل باشند، زیرا به این نظر‏‎ ‎‏ما خلا الله باطل است.‏

‏و اما اگر بگوییم که قوای طبیعیه وساطت دارد؛ یعنی موجود مجردی این را طوری‏‎ ‎‏درست کرده که فلان اثر و فلان نظام اتقن از آن حاصل آید، این سخن قابل اشکال‏‎ ‎‏نیست؛ مثلاً  کسی که اتومبیل در حال حرکت را می بیند اگر بگوید: این دستگاه هیچ‏‎ ‎‏اثری ندارد و محرک و حرکت دهنده همان شخص است که اتومبیل را درست کرده‏‎ ‎‏است، البته سخن غلطی است، و حق این است که اجزاء و قطعات، اتومبیل را حرکت‏‎ ‎‏می دهند؛ ولی نه اینکه خودشان مستقلاً و بدون اینکه دست صانعی اینها را به این نحو‏‎ ‎‏تنظیم کرده باشد، منظم شده و به این نحو اثر داشته باشند.‏

‏ولی اگر بگوییم که اینها حرکت می دهند چون طوری اینها را صانع و مخترع ساخته‏‎ ‎‏که از اینها این اثر به عمل می آید، سخن درستی است، پس در حقیقت این طور نیست‏‎ ‎‏که عالم طبیعت از این آثار و افعال برکنار باشد و دخالت نداشته باشد، بلکه دخالت‏‎ ‎‏دارد اما نه به طور استقلال، پس موجود مجردی این عالم را طوری خلق کرده که فلان‏‎ ‎‏آثار را داشته باشد، لذا مانعی نیست که بگوییم قوۀ متصوره وجود دارد و تصویر‏‎ ‎‏می کند.‏

‏حاجی  ‏‏رحمه الله‏‏ این قوه را قبول ندارد، ولی ظاهراً مقدس مآبی اش گل کرده است؛‏‎[3]‎‎ ‎‏چون گفتیم به یک نظر ما خلا الله باطل است و به یک نظر همه در جای خود صاحب‏‎ ‎‏آثارند. لذا یک عالم طبیعی که آن مراکز را مورد مطالعه قرار داد، نباید بگوید هرچه‏‎ ‎‏هست اینهاست؛ به شهادت اینکه اگر به یکی از این مراکز آفت برسد، شعوری و‏‎ ‎‏حسی از انسان خراب می شود، پس اینها دخیل هستند. زیرا ما در جواب چنین‏

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 3)صفحه 311

‏شخصی می گوییم: این سخن که اگر یکی از مراکز خراب شود، حسی از انسان مثلاً‏‎ ‎‏مفقود می شود، با وجود مبدأ مجرد ـ به آن بیانی که شد ـ منافات ندارد.‏

‏و بالجمله: صاحب ‏‏مطارحات‏‏ گفته است: اصلاً نباید به غیر موجود مجرد‏‎ ‎‏روحانی قائل شد؛ زیرا اگر به این قوای جسمانی که مکثّرین به آنها قائلند قائل‏‎ ‎‏باشیم نمی توان گفت این افعال منظم و متقن از این قوا به عمل می آید؛ چون این قوا‏‎ ‎‏شعور ندارند.‏

‏صاحب ‏‏مطارحات‏‏ به اشکال تعدد قوا ـ که می بینیم وقتی که به عضوی آفت رسید،‏‎ ‎‏فعل مخصوصی را انسان فاقد می شود، پس معلوم می شود هر یک از این اعضا برای‏‎ ‎‏فعلی است ـ چنین پاسخ می دهد که این اعضای مستعد کنندۀ آن موجود روحانی،‏‎ ‎‏برای فعل مخصوصی هستند؛ مثلاً بصر برای دیدن و گوش برای شنیدن است و هکذا،‏‎ ‎‏پس وقتی که به یکی از اعضا آفتی رسید و خراب شد، چون مستعد کننده وجود ندارد،‏‎ ‎‏موجود روحانی مجرد هم کاری نمی کند.‏

‏آخوند می فرماید: این حرف موافق کلام حِکْمی نیست؛ برای اینکه چه معنی دارد‏‎ ‎‏که موجود روحانی، قابل فعالیت باشد ولی چون اعضا خراب می شوند دیگر فعالیت‏‎ ‎‏آن موجود مجرد روحانی تعطیل شود. علاوه، چون نوع مردم در آخر عمر قوایشان‏‎ ‎‏کاسته می شود و چه بسا خیلی از اعضا خراب می شوند، لازمۀ سخن صاحب‏‎ ‎‏مطارحات‏‏ قسر نوعی است؛ که مجرد روحانی قسر شود، و چون در نظام وجود، قسر‏‎ ‎‏نوعی غلط است، پس حرف ما درست است که بگوییم: موجودی است که در اوایل،‏‎ ‎‏به امور طبیعی مشغول است ـ چون وجهۀ طبیعی بیشتر است و از این جهت به انتظام و‏‎ ‎‏تقویت امور طبیعی و شهادت و قوای شهادت و حسی اشتغال دارد ـ و چون کم کم‏‎ ‎‏سیر کمالی می کند و روی به عالم تجرد می گذارد، جنبۀ طبیعی اش کاسته می شود و یا‏‎ ‎‏به حال وقفه درمی آید و مسلّماً وجهۀ آن به طرف عالم طبیعت کمتر می شود و وقتی که‏‎ ‎‏نظرش را منعطف به عالم تجرد می نماید و مجذوب عالم تجرد می شود، در نتیجه این‏‎ ‎‏طرف، یعنی وجهۀ طبیعت و اعضای بدن، ضعیف و نحیف و خراب می شود.‏

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 3)صفحه 312

  • )) اسفار، ج 9، ص 67.
  • )) رجوع کنید به: اسفار، ج 9، ص 67، تعلیقۀ 1.