روشن بودن راه سعادت برای انسان
حضرت پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم نمی خواست که ما فقط به چراگاه بهتری برسیم که خورد و خوراکش بیشتر از اینجا باشد و در همان جنبه ای که الاغ ـ مثلاً ـ از صورت جماع لذت می برد ما هم پای بند همان جنبه باشیم و به جماعی برسیم که طولش پانصد سال خواهد شد با آن حور العینهایی که هست. بلی، چون نمی شد یک دسته از افراد بشر را به غیر این گونه چیزها به آخرت آورد، اینها را برای این گونه اشخاص فرمود تا لااقل به طمع اینها از آتش بیرون آمده و در چنین مرعایی واقع شوند؛ زیرا منظور اصلی این است که مردمان به آن مقامی برسند که خودِ مبلّغ قرآن به آن مقام رسیده است؛ «ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّی * فَکَانَ قَابَ قَوْسَیْنِ أوْ أدْنَی» منظور او این بود و راههای این سعادت را هم بیان نمود، ولی چون ما خوشبختی را تنها در این می بینیم که این بطن و فرج خوشبخت باشند، لذا ما هم کفایت کردیم به اینکه خوشبختی در این چند روز باشد، غافل از اینکه این عالم حیات ندارد، سعادت ندارد، لذت ندارد و لذاتش مخلوط به هزاران الم است، لذیذ بالذات ندارد و لذتی جز لذت ضعیف که
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 3)صفحه 459 ادراک آن نیز خوشبختی و سعادت ضعیف خواهد بود ندارد.
بلی، خود این عالم طبیعت مبدأ سعادت و شقاوت آن جهان است و این دارالبذر و مزرعه است؛ سعادت ابدی اینجا کِشته می شود و شقاوت ابدی هم اینجا درست می شود، اینجا فقط مبدأ است و جای بذرافکنی است ولی حصاد آنجاست.
البته سعادت معنایش بیش از این نیست که گفتیم و فارسی اش خوشبختی است و گفتیم خوشبختی ذائقه مثلاً چیست، و خوشبختی لامسه چیست، ومقابلش بدبختی است که گفتیم بدبختی هر چیزی به ادراک ناملایم می باشد، و این عالم دنیا مبدأ خوشبختی و بدبختی آن جهان است و مبدأ عذاب و الم و نعمت و صحت و سلامتی آن جهان است.
شاید معنای حدیث «السعید سعیدٌ فی بطن اُمّه و الشقیّ شقی فی بطن اُمّه» همین باشد و مراد از سعادت و شقاوت غیر از آنچه گفتیم نباشد، نه اینکه ذاتی باشند تا چنانکه گفته اند، بگوییم: «الذاتی لایتغیّر» و یا «لا یُعلّل» و سعادت را از ذاتیات بشمریم و بگوییم: سعید، ذاتاً سعید است و قابل تعلیل نیست؛ چنانکه شقی هم ذاتاً شقی است و قابل تعلیل نیست، مسلّماً معنای سعادت و شقاوت این طور نیست، بلکه این عالم فقط مبدأ و مزرعۀ سعادت و شقاوت آخرتی است که از اینجا تولید شده و ذخیره می گردد و لذا می گویند که عیسی علیه السلامفرمود: «لن یلج ملکوت السماوات من لم یولد مرّتین» اگر ایشان این را فرموده باشد، ممکن است همین دو ولادت ـ ولادت از رحم مادر عرفی و ولادت از رحم مادر طبیعت ـ را اراده کرده باشد، و ولادت طبیعی یعنی انسان از رحم مادر طبیعت باید بیرون رود بعد از آنکه از رحم مادر و امّ عرفی بیرون رفته است.
و یا اینکه مراد حضرت عیسی علیه السلام این باشد که باید یک دفعه از دار طبیعت تولد حاصل شود و دفعۀ دیگر هم از عالم برزخ تولد حاصل گردد، تا به عالم ملکوت برسد، و یا اینکه مرادشان تولد اختیاری و فطری باشد.
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 3)صفحه 460