باب نهم شرح ملکات و منازل نفس انسانی
فصل دوم اوصاف نفس انسانی
اسباب اختلاف در نفوس
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : آیت الله سید عیدالغنی اردبیلی

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 1392

زبان اثر : فارسی

اسباب اختلاف در نفوس

اسباب اختلاف در نفوس

‏یکی از اسباب اختلاف بین افراد، بنابر مسلک حق و حرکت جوهریه ـ که نفس،‏‎ ‎‏ولیدۀ عالم طبیعت است ـ همان مواد اغذیۀ این عالم است که اصل آدم از آن حاصل‏‎ ‎‏شده است، البته مواد اغذیه به جهت صلابت و لطافت در قبول فیض از عالم اعلی‏‎ ‎‏متفاوت هستند؛ یکی صلب و کثیف و دیگری لطیف است و از این باب، اختلاف‏‎ ‎‏عریضی در افراد انسان حاصل می گردد؛ چون مواد اغذیه خیلی مختلف هستند؛ زیرا‏‎ ‎‏به بسایط و مرکبات تقسیم می شوند و انسان هم که به یک غذا کفایت نمی کند، مواد و‏‎ ‎‏اغذیۀ مختلف را به هم مخلوط نموده و هر روز چند قسم از اغذیه را می خورد؛ از قبیل‏‎ ‎‏مواد رطوبتی، حرارتی، قندی، تلخی، میوه های گوناگون، سبزی جات، انواع‏‎ ‎‏خورشهای مختلف و نانهای متفاوت. حتی در بعضی از مواد، مثل گندم، اصناف‏‎ ‎‏مختلفی وجود دارد، و اختلاط انواع و اصناف و افراد این مواد مأکولی و مشروبی عالم‏

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 3)صفحه 333

‏در اختلاف افراد دخالت دارند؛ چون مبدأ تکوّن افراد انسان هستند.‏

‏از اینجاست که می بینیم اولاد طبقۀ اشراف وتوانگران از نظر ظاهر وجمال، از اولاد‏‎ ‎‏طبقۀ رعایا و برزگران، نوعاً جمیل ترند، و چنانکه در جمال ظاهری و بدن و لطافت‏‎ ‎‏جسمی، با آنها مختلف هستند لابد در لطافت روحی و اخلاقی هم مختلف خواهند‏‎ ‎‏بود.‏

‏و بالجمله: همان طوری که آن مواد با این عرض عریض موجب اختلاف‏‎ ‎‏می باشند، اصلاب رجال و روحیات آنها و لقمه های آنها از حیث حرمت و حلیت نیز‏‎ ‎‏موجب اختلاف در نطفه ها خواهند بود، و رحم امّهات هم از حیثیات مختلف موجب‏‎ ‎‏اختلاف در اولاد است؛ از حیث حرارت و برودت، طهارت و پاکی، و از حیث‏‎ ‎‏ارتزاقاتی که در ارحام امّهات حاصل می گردد، حتی فرح و شادی و غم و غصه و‏‎ ‎‏گرفتگی مزاجشان و صحت و سلامت بدنشان، همه در خلقت و خُلق اولاد دخیل‏‎ ‎‏می باشند.‏

‏بعد از آنکه طفل از مادر متولد شد، شیری که از پستان مادر می خورد به ویژه‏‎ ‎‏شیری که در حال پریشانی روح و خاطرِ مادر تناول می کند یا در حال نشاط و سرور، و‏‎ ‎‏تمام اغذیه ای که مادر می خورد در وجود او تأثیر دارد، بعد خود او هم که بزرگ‏‎ ‎‏وغذاخور شد، همۀ اینها موجب اختلافات خَلقی وخُلقی می شود، و سپس اینکه به‏‎ ‎‏کدام مکتب و مدرسه می رود و با چه علوم و روشهایی تربیت می یابد و با چه‏‎ ‎‏اشخاصی رفاقت دارد، همۀ اینها موجب فرق و اختلاف در بین افراد انسانی می گردد.‏

‏آن کسی که از اول در اصلاب شامخه و ارحام مطهره قرار گرفته و مثلاً همۀ آبائش‏‎ ‎‏پیغمبر بوده و از آدم ابوالبشر به ترتیب سلسله از صلبی به صلبی منتقل شده و همۀ‏‎ ‎‏پدرانش انبیا و مرسلین و یا اوصیای انبیا بوده اند که با کمال دقت در انتخاب مواد‏‎ ‎‏اغذیه، متغذّی شده اند و همۀ اخلاق و روحیاتشان با میزان و دستور الهی بوده و‏‎ ‎‏اولادشان را با علوم و آداب انسانی تربیت نموده و در تربیت آنها کوشیده اند، اگر به این‏‎ ‎‏نحو یک نطفۀ لطیفه در اصلاب شامخه قرار گرفته باشد و از طرف امّهات هم در ارحام‏

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 3)صفحه 334

‏پاک پرورش یافته باشد و به دنیا هم که آمد، شیرش از پستان یک زن عاقله که از اغذیۀ‏‎ ‎‏لطیفه تولید شده باشد، و نوبت تربیتش که رسید با تربیت روحانی تربیت یابد،‏‎ ‎‏این چنین موجودی، ذات و وجودش در کمال صفا و ضیاء و روشنی بوده، و چنین‏‎ ‎‏موجود معتدل، طوری صفای ذاتی دارد که مستعد قبول فیوضات غیبیه بوده و در صفا‏‎ ‎‏و زلالی و استعداد همانند زیتون است؛ ‏‏«‏یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِی ءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ‏»‏‎[2]‎‏ که‏‎ ‎‏اگر انسان به مطلب علمی اشاره کند آن را می فهمد، و تا فیض اشاره شود قبول‏‎ ‎‏می نماید؛ چنانکه خداوند متعال می فرماید: چنین شخصی مثل روغن زیتون است که‏‎ ‎‏تا نزدیک نار شود؛ گرچه نار و شعلۀ آتش به آن نرسد، شعله ور می شود؛ یعنی شعله را‏‎ ‎‏خیلی سریع جذب نموده و می رباید.‏

‏اگر گاهی انبیا و مرسلین آثار و خواص مطعومات را بیان فرموده اند، نظرشان نظر‏‎ ‎‏طبی نبوده است، چنانکه اطبا نظر به آثار و خواص اغذیه می کنند و آثار آنها را بیان‏‎ ‎‏می نمایند و مرادشان بیان تأثیر و خاصیت آنها در فربهی بدن و یا تقویت کبد و یا‏‎ ‎‏زیادی خون است؛ بلکه این گونه آثار از نظر انبیا کنار بوده است، و نظر ایشان به همان‏‎ ‎‏جهت مواد اغذیه است که موجب صفای روحی و توجه به کمال و قبول فیض و‏‎ ‎‏کمالات می باشد.‏

‏اگر پیامبری در مورد آثار و خواص خربزه ـ مثلاً ـ سخنی فرموده و به آن ترغیب و‏‎ ‎‏تحریص نموده است، همان جنبه و خاصیتش را که موجب لطافت روح و صفای ذات‏‎ ‎‏و لطافت وجود است در نظر دارد.‏

‏و اگر طبیب خاصیت آن را بیان کرده و به آن ترغیب نماید، نظر به چاق نمودن‏‎ ‎‏جسم و کلفت نمودن گردن انسان دارد و هرگز اطبا و حکمای طبیعی با عقولشان‏‎ ‎‏نمی توانند بیشتر از این آثار را بفهمند؛ آثار و خواص اشیاء را از آن حیث که دخالت در‏‎ ‎‏سعادت ذاتیه و صفای وجود و ضیاء ذوات دارند، فقط سلسلۀ انبیا و مرسلین به تعلیم‏‎ ‎‏الهی و غیبی می دانند.‏


تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 3)صفحه 335

‏ممکن است غذایی در مذاق و ذائقۀ نوع مردم، طعم و حظّ و لذت قابل اهمیت‏‎ ‎‏نداشته باشد، بلکه خوش نیاید، اما خاصیت لطافت وجودی و قبول فیض و کمالات را‏‎ ‎‏بیشتر داشته باشد، و ای بسا اغذیه ای که در ذائقۀ مردم، خوش طعم و گوارا باشد ولی‏‎ ‎‏ماده اش صلب و غیر قابل برای کمالات و فیوضات باشد و کدورت و ظلمت وجودی‏‎ ‎‏و صلابت داشته باشد.‏

‏اگر در ابواب اطعمه و اشربۀ کتب فقهیه در لسان انبیا و ائمۀ هدی از برخی مواد‏‎ ‎‏غذایی انتقاد شده و طباع را از آنها تنفّر داده اند و یا به بعضی تحریص و ترغیب‏‎ ‎‏نموده اند و بعضی از مواد را تحریم فرموده اند و بعضی را مستحب و مباح اعلام‏‎ ‎‏نموده اند،‏‎[3]‎‏ نظرشان به تحریص بر خوردن و خدمت به بطن نیست؛ زیرا این کار، شأن‏‎ ‎‏انبیا نمی باشد بلکه شأن طبّاخین است؛ زیرا آنها که به نام خدمت به بشریت بشر و‏‎ ‎‏روحانیت انسان و صفای ذوات و روحیات و تنویر قلوب و افکار خود را معرفی‏‎ ‎‏نموده اند، مرام و منظور خود را تعقیب می نمایند نه دعوت به دنیا و خوردن و نوشیدن،‏‎ ‎‏و در هر حکمی اصل منظور خود را در نظر دارند که تودۀ بشر را به عالم نور گسیل‏‎ ‎‏دهند و قلوب را به مبدأ عالم جلب نمایند و صفحۀ الهی وجود انسانی را صیقل و‏‎ ‎‏صاف و زلال نمایند، و در همان تحریص و ترغیب به اغذیه، استکمال وجود بشر و‏‎ ‎‏صفای ذات افراد انسان را در نظر دارند.‏

‏اگر انبیا دستور نکاح و تزویج داده اند، این دستور عین توجه دادن مردم به‏‎ ‎‏روحانیات و دعوت به عالم نور و کمال است، و همان مجلس عقدی که به دستور آنها‏‎ ‎‏منعقد می شود، دعوت به حق و کمال است؛ برای اینکه شهوت برای بشر ذاتی و‏‎ ‎‏لابد منه است و لذا بشر باید شهوت خود را اعمال نماید، ولی شهوت در وجود انسان‏‎ ‎‏به طور اطلاق است و در شهوتِ انسان نخوابیده است که چگونه شهوت خود را‏‎ ‎‏اسکات کند، و شهوت به نحو اطلاق، تقاضا دارد که شهوترانی نماید، ولی دعوت انبیا‏‎ ‎‏به تزویج و نکاح، در حقیقت شهوت را قانونی کردن و تحدید شهوت مطلقه است.‏


تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 3)صفحه 336

‏بلی، به کلی جلوی شهوت را گرفتن غلط است و ممکن نیست، چون هم قسر و‏‎ ‎‏هم انقطاع نسل است، پس باید آن را قانونی کرد. لذا ترغیب و تحریص به ازدواج با‏‎ ‎‏قوانین مقرّره، یعنی شهوت مطلقه را تحت قانون درآوردن.‏

‏حرص به مال و مال به دست آوردن، به طور اطلاق در ذات انسان است و در آن‏‎ ‎‏نوشته نشده که حرص انسانی برای طلب مال از چه راهی باشد، آنچه در ذات انسان‏‎ ‎‏است مال به دست آوردن و با آن اعاشه کردن است از هر راهی و با هرعملی باشد، این‏‎ ‎‏اطلاق را شرع تحدید نموده ودرحقیقت مال به دست آوردن علی الاطلاق را قانونی‏‎ ‎‏کرده است، و غیر قانونی را تحت قانون درآورده است.‏

‏بالجمله: شأن انبیا، همان توجه دادن و دعوت کردن مردم به حق است.‏

‏اما در عبادات، مستقیماً دعوت به حق و ارتقا دادن ارواح و مرتبط نمودن آنها به‏‎ ‎‏کمال مطلق است.‏

‏و در معاملات هم با تمام اقسامش از تناکح و تجارات و زراعات و صنایع و غیره،‏‎ ‎‏باز دعوت به حق است و اطلاق این شهوات و رغبات را تحدید نمودن است، و آنها‏‎ ‎‏در هیچ مورد دعوت به دنیا و شهوت و خوابیدن ندارند، منتها چون در نظام اتمّ و‏‎ ‎‏حکمت، باید اصل الشهوه و اصل الرغبه باشد وگرنه بقای نوع بشر ممکن نمی گردد،‏‎ ‎‏لذا شأن انبیا هم تحدید و قانونی کردن اینهاست. حتی اینکه از تزهّد از دنیا و رهبانیت‏‎ ‎‏منع می نمایند در عین حال که جلوگیری از رهبانیت و تزهّد است، خودش نوعی‏‎ ‎‏سوق دادن به زهد و جلوگیری از دنیا و توجه دادن به عالم نور است؛ زیرا قوۀ شهوت‏‎ ‎‏و حرص به دنیا که در کمون ذات انسانی است، اگر به طور کلی جلویش را بگیرند و‏‎ ‎‏خفه اش کنند، وقتی که حوصله اش تنگ شد و زور آورد، منفجر می شود و آن چنان‏‎ ‎‏منفجر می شود که عالم را خراب می کند؛ همان طور که انسان اگر یک قوۀ ناریه را در‏‎ ‎‏یک چیز مسدود من جمیع الجهات نگه دارد، اگر بتواند از یک منفذی بیرون رود،‏‎ ‎‏آتش فشانی نموده و آنچه که روی آن را گرفته است با ترکیدن از بین می برد. بنابراین‏‎ ‎‏چند روزی تزهّد از دنیا باعث می شود که انسان برای همیشه اهل دنیا شود و زهد از‏

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 3)صفحه 337

‏آخرت داشته باشد و به تجربه فراوان دیده شده آنها که در اول جوانی خود را گرفتار‏‎ ‎‏فشار نموده اند، بالاخره نتوانستند از عهده برآیند و نفس، افسار گسیخته شده و به‏‎ ‎‏طوری مطلق العنان گشته اند که از زیر بار دیانت به کلی خارج شده اند.‏

‏بالجمله: همۀ دعوت انبیا و مرسلین در هر حکم و تحریص و ترغیبی دعوت به‏‎ ‎‏حق و به کمال رساندنِ افراد انسانی است و توجه دادن آنان به عالم غیب و روحانیت‏‎ ‎‏است.‏

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 3)صفحه 338

  • )) نور (24): 35.
  • )) رجوع کنید به: وسائل الشیعه، ج 16 و 17، کتاب اطعمه و اشربه.