باب هشتم ابطال تناسخ نفوس و ارواح و رد ادله قائلین به تناسخ
فصل هفتم مراتب وجود انسان
تشابه مراتب نفس با مراتب علّی و معلولی
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : آیت الله سید عیدالغنی اردبیلی

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 1392

زبان اثر : فارسی

تشابه مراتب نفس با مراتب علّی و معلولی

تشابه مراتب نفس با مراتب علّی و معلولی

‏در تحقیق مطلب می گوییم: هرچه در معلول از حیثیات کمالیه هست، باید به نحو‏‎ ‎‏اعلی و اتمّ در مبدأ آن، یعنی در علت باشد؛ برای اینکه اگر چیزی از حیثیات کمالیه در‏‎ ‎‏معلول باشد یا این است که من ذاته است و یا اینکه از چیز دیگری غیر از مبدأ و علتش‏‎ ‎‏است و یا اینکه از علتش است.‏

‏اما اینکه من ذاته باشد، محال است؛ چون وجود معلولی محال است حیثیتی از‏‎ ‎‏کمال را بدون علت دارا باشد.‏

‏و اما اگر از غیر علتش باشد نیز محال است؛ زیرا معنی ندارد معلولِ چیزی نباشد،‏‎ ‎‏ولی از آن، حیثیتی وجودی و کمالی داشته باشد، پس باید از مبدأ خود داشته باشد و‏‎ ‎‏چون از مبدأ و علت است پس علت باید آن کمال و حیثیت وجودیه را دارا باشد، و با‏‎ ‎‏این برهان اثبات می شود که کلیه کمالات وجودی و حیثیات کمالی که در معلول‏‎ ‎‏هست، در مرتبۀ فوق و علت باید باشد.‏

‏ممکن است جهات نقص و عدمی و کیفیات دیگری که مرجع آنها به حدود و‏‎ ‎‏نقصان است در معلول باشد ولی در علت نباشد، به جهت اینکه اینها از لوازم تنزل و‏‎ ‎‏ضعف وجود است، مانند الوان و کیفیات، رطوبت و حرارت و آنچه از خصوصیات‏‎ ‎‏مرتبۀ معلولی و تنزلِ وجودی است که حیثیات کمالیه نیستند، پس در عالم عقل، این‏‎ ‎‏رنگها و کیفیات و جسمیت و ابعاد ثلاثه نیست، ولی همۀ کمالات وجودی و حیثیات‏‎ ‎‏کمالی از بصر و سمع و شمّ و ذوق و درک و غیره هست، ولیکن نه به نحو کثرت که‏‎ ‎‏لازمۀ نقصان وجود و ضعف مرتبه است. و همین طور این حیثیات کمالیه در عالم‏‎ ‎‏برزخ هست ولی نه به طور کامل که در عالم عقل است، و نه به طور ضعف و کثرت که‏‎ ‎‏در عالم شهادت و طبیعت است.‏

‏بالجمله: تمام کمالات و حیثیات وجودی عالم شهادت ـ با آن برهانی که گفتیم ـ به‏‎ ‎‏ناچار در عالم غیب هست و هیچ کمالی نیست که از حیطۀ وجود عالم بالا خارج باشد‏

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 3)صفحه 319

‏در صورتی که در عالم ادنی هست. نظیر این برهان را در نفس اقامه می کنیم، البته مرتبۀ‏‎ ‎‏اعلای نفس، علت مرتبۀ پایین نیست تا بگوییم که هرچه در مرتبۀ ناقصۀ نفس، وجود‏‎ ‎‏دارد در مرتبۀ بالا هم هست.‏

‏بنابراین: عین برهانی که در علت و معلول جریان دارد، در نفس جریان ندارد؛‏‎ ‎‏چون بین مراتب نفس، علیت و معلولیت نیست، بلکه نظیر آن برهان در نفس جاری‏‎ ‎‏می شود؛ بعد از آنکه به حرکت جوهریه قائل شدیم که نفس یک موجودی است که از‏‎ ‎‏اول طفولیت و انعقاد نطفه اش متدرّج الوجود بوده، و مرتبۀ کامله اش همین موجودی‏‎ ‎‏است که در مرتبۀ نقص بوده است؛ یعنی آن ناقص، این کامل شده است، نه اینکه‏‎ ‎‏صورتی را خلع کرده و صورت دیگری را لبس نموده باشد، مثل اینکه هوا، صورت‏‎ ‎‏هوائیه را از دست داده و صورت مائیه به خود بگیرد؛ چون این انقلاب است، بلکه‏‎ ‎‏یک موجودی است که اشتداد وجودی دارد و از نقص رو به کمال و از ضعف رو به‏‎ ‎‏قوّت می گذارد، البته مرتبۀ کامله، تمام حیثیات کمالیۀ مرتبۀ ناقص را باید داشته باشد‏‎ ‎‏وگرنه کامل شدن معنی ندارد، و باید مرتبۀ کامله، قوی تر و شدیدتر باشد.‏

‏پس با این بیان، هرچه در مرتبۀ شهادت وجود دارد در مرتبۀ غیب هم هست؛‏‎ ‎‏چون مرتبۀ کامل، کمال مرتبۀ ناقص است که مرتبۀ ناقص در سیر کمالی به آن رسیده‏‎ ‎‏است و معقول نیست در ناقص حیثیتی از کمال باشد ولی در کامل نباشد، پس هرچه‏‎ ‎‏این دارد، باید در آنجا به نحو کامل تر باشد؛ چنانکه در علت و معلول گفتیم، منتها در‏‎ ‎‏آنجا به این بیان می گفتیم که هرچه در معلول هست در علت هم باید باشد وگرنه در‏‎ ‎‏معلول هم نبود، ولی نمی توانیم در نفس این سخن را بگوییم؛ چون مرتبۀ عالی، علت‏‎ ‎‏مرتبۀ دانی نیست.‏

‏بلی، در این قسمت که هرچه مرتبۀ ضعیف دارد در مرتبۀ قوی و کامل هم هست،‏‎ ‎‏هر دو مورد اشتراک دارند؛ چون نفس طبق حرکت جوهریه، هرچه در مرتبۀ شهادت‏‎ ‎‏دارد، باید آن را در مرتبۀ بالا نیز به نحو اعلی داشته باشد؛ چون معنای حرکت جوهری‏‎ ‎‏رو به کمال گذاشتن و از مرتبۀ شهادت حرکت کردن و به مراتب برزخ و عقل رسیدن‏

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 3)صفحه 320

‏است، پس حیثیات کمالیۀ مرتبۀ نازله، باید به نحو اعلی در مرتبۀ عالی باشد.‏

‏محققین از منطقیین هم به این معنی اشاره کرده اند در آنجا که گفته اند: تعریف‏‎ ‎‏انسان به حیوان ناطق، تعریف به حد ناقص است؛ برای اینکه حیوان، زیادة الحد بر‏‎ ‎‏محدود است، به جهت اینکه ناطق فعلاً همان انسان و جامع جمیع شؤون کمالیۀ‏‎ ‎‏مراتب ادنی ـ از نامیت و جسمیت و معدنیت و حیوانیت ـ به نحو البساطة و الوحدة‏‎ ‎‏است؛ چون ناطق، مرتبۀ کاملۀ آنهاست و ناطقیت صورت انسانی است و انسانیت‏‎ ‎‏انسان به آن است و ناطقیت بسیط است و در بساطتش جامع کمالات مراتب پایین تر از‏‎ ‎‏خودش می باشد.‏

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 3)صفحه 321