زمان
زمان و حرکت قطعیه، جاری مجرای جسم طبیعی و اجسام تعلیمی می باشند، یعنی مَثَل زمان و حرکت قطعیه مَثَل جسم طبیعی و جسم تعلیمی است و چون حاجی رحمه الله در نظم، تنها طبیعی و تعلیمی را گفته است، در شرح آنها را به جسم طبیعی و جسم تعلیمی تفسیر نموده است و می گوید: ممکن است موصوف محذوف را به جای جسم، لفظ کمّیت بگیریم.
خلاصه: تفاوت بین جسم طبیعی و تعلیمی به اطلاق و تعیین است؛ چون اگر امتداد جسمی مطلق و بدون تعین به تناهی و لاتناهی و بدون اینکه در صورت تناهی به مساحت معینی ممسوح باشد، ملاحظه شود، جسم طبیعی است و اگر متناهی و به مساحت معینی ممسوح ملاحظه شود که در این صورت قدر و کمّیت تطرّق پیدا می کند، جسم تعلیمی است.
مثال موم مثال خوبی است؛ زیرا ممکن است انسان آن را گاهی به شکل کره و گاهی به شکل مکعب و گاهی به شکل مخروط و گاهی مانند قالب صابون درآورد و موم دارای یک ثخن و جسمی است که داخل قوالب را پر می کند و اگر آن مکعب را مثلاً توخالی فرض کنیم داخل آن را پر می کند و بدون اینکه از خود شکل معین و مقدار معین داشته باشد، به شکل او درمی آید و پیوسته آن اشکال روی آن می آید و از آن جدا می شود. حال اگر به اعتبار آن ثخنِ موم که اصل آن در همۀ آن اشکال محفوظ است به جسم نگاه کنیم، آن جسم طبیعی است و اگر به اعتبار شکل معین و مقدار
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 512
معین به آن نظر کنیم، آن جسم تعلیمی است. مانند همین دو اعتبار در جسم، در حرکت قطعیه نیز هست؛ زیرا حرکت دو قسم است:
اول: حرکت توسطیه و آن عبارت است از: «انفصال الجسم عن مبدأ الحرکة ولکن لما یتصل بمنتهاها» و بیش از این نیست و آن بسیط است و وهماً هم قابل تقسیم نیست. و به عبارت دیگر: حرکت توسطیه عبارت است از وصول جسم به جایی که آنِ قبل در آنجا نبوده و آنِ بعد هم در آنجا نخواهد بود.
قسم دوم: حرکت قطعیه است که آن، سیال است و از ملاحظۀ حرکت توسطیه به اعتبار نسبت آن به حدود مسافت حاصل می شود و یک امتداد سیال است.
یک مرتبه حرکت قطعیه را مانند جسم طبیعی، مطلق و بدون مقدار وکمّیت ملاحظه می کنیم و یک مرتبه آن را متعین و متقدر به مقدار خاص ملاحظه می نماییم، که در این صورت زمان حاصل می شود. پس زمان بر حرکت قطعیه عارض است و دارای یک واحد مقیاسی است که عبارت از شبانه روز و یک دورۀ گردش فلک الافلاک می باشد؛ چنانکه برای همۀ کمّیات واحد مقیاسی هست، مثلاً متر در طول و واحد در عدد واحد مقیاسی است. شبانه روز هم واحد مقیاسی زمان است و آن هم به ساعت و دقیقه و ثانیه قسمت شده است. زمان که بر حرکت قطعیه عارض است از قبیل عوارض ماهیت است و از قبیل عوارض وجود نیست، یعنی باید اول زمان که به تأمل عقلی بر حرکت قطعیه عارض است باشد، سپس حرکت قطعیه حاصل و موجود گردد، چنانکه در کلیۀ عوارض ماهیت، قضیه این گونه است که باید اول آنها در تعقل و ذهن حاصل شوند؛ زیرا ماهیت در ذهن عارض می شود، بنابراین باید ماهیت جلوتر در ذهن باشد و وقتی چنین شد پس باید لوازم آن هم جلوتر از وجود او باشند.
والحاصل حاجی می فرماید: باید اول زمان که بر حرکت قطعیه عارض است باشد سپس حرکت، چنانکه عقل دربارۀ تشخص و وحدت نسبت به وجود نیز چنین می گوید که باید اول شی ء تشخص و وحدت داشته باشد تا بعد موجود شود؛ زیرا
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 513
مادام که شی ء تشخص و تخصصی پیدا ننموده موجود نمی شود، با اینکه حد و تشخص در خارج عین وجود است.
زمان عبارت از مقدار حرکت قطعیۀ فلکیه است، ولیکن مشهور آن را مقدار تجدد وضع فلکی می دانند.
حاجی می فرماید: بنابر حرکت جوهریه حق این است که زمان مقدار تجدد طبیعت فلکیه است.
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 514