مقصد چهارم طبیعیات
مکان‌
آراء مختلف در حقیقت مکان‌
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

آراء مختلف در حقیقت مکان‌

فریده سوم سایر احکام جسم طبیعی / غرر فی المکان

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : اردبیلی، سید عیدالغنی

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 1392

زبان اثر : فارسی

آراء مختلف در حقیقت مکان‌

آراء مختلف در حقیقت مکان

‏همۀ عقلا به مکان قائل بوده و بالفطره به آن اشاره می کنند، بنابراین وجود مکان‏‎ ‎‏ضروری و فطری عقلا می باشد؛ لذا به آن اشارۀ حسیه می نمایند و اگر مکان معدوم‏‎ ‎‏بود، مشارٌ الیه واقع نمی شد.‏

‏متکلمین می گویند: مکان بعد موهومی است و به هیچ وجه در خارج وجود ندارد.‏‎ ‎‏وهم و تخیل برای هر چیزی یک بُعد موهومی در نظر می گیرد وابعاد جسم با آن ابعاد‏‎ ‎‏موهومه منطبق می باشد.‏‎[1]‎

‏با توجه به آنچه گفتیم، این قول محق پیدا کرده و محو و زایل می شود.‏


تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 518

‏مکان در نزد مشائین عبارت است از سطح باطن جسم حاوی که با سطح ظاهر‏‎ ‎‏جسم محوی ملاصق می باشد.‏‎[2]‎

‏و ایشان قائلند به اینکه اگر داخل یک قوطی خالی باشد، قوطی از طرف باطن و‏‎ ‎‏داخل سطوحی دارد، حال اگر جسمی که بزرگی آن به اندازه ای باشد که کاملاً داخل آن‏‎ ‎‏قوطی را پر نماید در داخل قوطی بگذاریم مکان آن جسم که داخل قوطی است‏‎ ‎‏عبارت از سطوح داخلی قوطی است که با سطوح ظاهری آن جسم ملاصق بوده و‏‎ ‎‏مشتمل و محیط بر آنها می باشد، یا مثلاً روغنی را که انسان در حلبی می ریزد آن حلب‏‎ ‎‏از درون دارای شش سطح است و سطوح داخلی حلب که با سطوح خارجی روغن‏‎ ‎‏ملاصق بوده و مشتمل بر آنها می باشد، مکان آن روغن است.‏

‏مسلک سوم در مورد ماهیت مکان، قول اشراقیین است.‏‎[3]‎‏ ایشان قائلند به اینکه‏‎ ‎‏موجودات مجرده ای که عبارت از بُعدها باشند در عالم بسیارند و این بعدها دارای‏‎ ‎‏تجرد مثالی می باشند، مانند تجرد موجودات مثالیه ای که بین عالم مفارقات محضۀ‏‎ ‎‏نوریه، یعنی عالم مجردات صرف و عقلانی، و بین عالم مقاربات مظلمه، یعنی عالم‏‎ ‎‏طبیعت می باشند و نه به آن نحو دارای تجرد عقلانی بوده و نه به این نحو دارای‏‎ ‎‏ظلمت می باشند.‏

‏به عبارت دیگر: به اندازۀ حجم اشیاء مکانی، حجم های مجردۀ مثالیه هست که‏‎ ‎‏مثل آنهاست و برای هر جسم متمکن و صاحب مکان، یک موجود مجرد مثالی است‏‎ ‎‏که حجم و بُعد آن مثل حجم و بُعد آن جسم است و آن جسم طبیعی را با کلیت آن فرا‏‎ ‎‏گرفته است به گونه ای که با اعماق و اجزاء آن، ملاقی می باشد؛ چون بُعد و مکان مجرد‏‎ ‎‏و جسم متمکن در آن مادی می باشد و لذا در آنها تداخل واقع می شود بر خلاف‏‎ ‎‏صورتی که هر دو مادی باشند.‏


تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 519

‏در این سخن اشراقیین تعریضی بر مذهب مشائین است؛ زیرا به عقیدۀ آنها جسم با‏‎ ‎‏کلیت خود در مکان نیست، بلکه با سطح خویش در مکان است.‏

‏تزییف قول به اینکه مکان سطح است در نزد اشراقیین مشهور بوده و در کتب‏‎ ‎‏ایشان مسطور می باشد.‏‎[4]‎

‏از جمله ایرادات وارده از طرف آنها به مشائین این است که: بنابر عقیدۀ مشائین‏‎ ‎‏لازم می آید ساکن حرکت داشته باشد؛ زیرا معنای حرکت، انتقال جسم از مکانی به‏‎ ‎‏مکان دیگری است که جسم در آنِ قبل در آن مکان نبوده و در آنِ بعد نیز در آن مکان‏‎ ‎‏نخواهد بود. بنابراین اگر کسی بالای کوهی ایستاده باشد و در اطراف وی باد بوزد،‏‎ ‎‏بادی که می آید بر او احاطه کرده و می گذرد و باز به دنبال آن باد دیگری می آید،‏‎ ‎‏بنابراین هوایی که در اطراف شخص جریان دارد موجب می شود که آناً فآناً بدن او را‏‎ ‎‏سطحی بعد از سطحی فرا گیرد و در نتیجه این سطوح در هر «آن» تبدل پیدا می نماید و‏‎ ‎‏باید آن شخص در هر آنی در مکانی باشد و متحرک باشد با اینکه می دانیم که آن‏‎ ‎‏شخص ایستاده و ساکن است.‏

‏محذور دیگر این است که: بنابر قول مشائین، لازم می آید متحرک ساکن باشد، مثلاً ‏‎ ‎‏اگر زید در ماشینی بنشیند و دو ساعت راه برود یک سطح بر او احاطه کرده و آن، سطح‏‎ ‎‏ماشین است که هیچ گونه تغییری ندارد، بنابراین مکان همان مکان است و لازم می آید‏‎ ‎‏که متحرک ساکن باشد.‏

‏محذور دیگر این است که: لازم می آید برای همۀ اجسام مکان لازم نباشد؛ زیرا‏‎ ‎‏فلک الافلاک جسم است و فوق آن جسمی نیست تا سطح آن بر سطح خارجی فلک‏‎ ‎‏احاطه داشته باشد؛ چون ورای آن ملأ و خلأ نیست.‏

‏و اشکالات دیگری که بر مشائین وارد آورده اند.‏

‏مرحوم حاجی بعد از ذکر اقوال ثلاثه دربارۀ ماهیت مکان می فرماید: حق این است‏


تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 520

‏که مکان بُعد موجود است و علت آن همان قضیۀ فطری بین عقلاست؛ زیرا تمام مردم‏‎ ‎‏طبق فطرت ازروی ایمان و یقین می گویند: همانا آب در میان ظرف جا دارد و این‏‎ ‎‏معنی از فطریات عقول بوده و این شهادت از مفطورات است؛ لذا ما به آن تمسک‏‎ ‎‏نمودیم و اخذ نمودن به قول آنها از باب اخذ حقایق از لغت و عرف نیست.‏

‏و بالجمله: قول موقن عقلا این است که آب در میان ظرف است و ما بین اطراف‏‎ ‎‏ظرف بُعدی است که آن مکان آب است.‏

‏سپس به مکان طبیعی جسم اشاره کرده و می گوید: مکان طبیعی جسم آن است که‏‎ ‎‏اگر قاسری جسم را از آن اخراج نماید و سپس آن قاسر زایل شود آن جسم از‏‎ ‎‏نزدیک ترین راه که خط مستقیم است به آن مکان برمی گردد.‏

‏تعبیر به مکان طبیعی برای این است که آن مقتضای طبیعت نوعیه است و مقتضای‏‎ ‎‏جسمیت مشترکه یا هیولی یا فاعل مفارق نیست؛ زیرا نسبت آنها به جمیع امکنه‏‎ ‎‏مساوی است و همچنین از مقتضیات امور خارجۀ دیگری نیست؛ چون با قطع نظر از‏‎ ‎‏آنها برای جسم آن مکان معین هست. برای هر جسمی، خواه اثیری و خواه عنصری‏‎ ‎‏باشد، مکان طبیعی است و مکان طبیعی جسم مرکب تابع جزء غالب آن است، یعنی‏‎ ‎‏مکان طبیعی جسم مرکب همان مکان جزء غالب است.‏

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 521

  • )) شرح مواقف، ج 5، ص 121؛ شرح مقاصد، ج 2، ص 199؛ شوارق الالهام، ص 300 و 309.
  • )) شفا، بخش طبیعیات، ص 62؛ التحصیل، ص 378 ـ 393؛ شرح هدایۀ اثیریه، ص 77 ـ 78.
  • )) این مسلک را در کتب مطبوع شیخ اشراق نیافتیم. رجوع کنید به: کشف المراد، ص 152؛ اسفار، ج 4، ص 43؛ شرح هدایۀ اثیریه، ص 77.
  • )) رجوع کنید به: کشف المراد، ص153؛ شرح تجرید قوشچی، ص159ـ160؛ اسفار، ج4، ص43ـ44؛ شوارق الالهام، ج 2، ص 306.