مقصد سوم الهیات
غرر فی تقسیمها
اقسام صفات
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

اقسام صفات

فریده دوم احکام صفات واجب

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : اردبیلی، سید عیدالغنی

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 1392

زبان اثر : فارسی

اقسام صفات

اقسام صفات

‏ ‏

‏سابقاً میزان اوصاف لایق به حضرت حق را به طور اجمال ذکر کردیم اکنون موقع‏‎ ‎‏آن است که به طور تفصیل اوصاف لایق به جناب وی را بیان نماییم.‏

‏حضرت مولانا ثامن الائمه ‏‏علیه السلام‏‏ فرموده است: باید نشانه های غیب را از شهود تلقی‏‎ ‎‏کرد و اولوالالباب آنچه را که در آنجاست، از آن چیزی که در اینجاست می دانند.‏‎[1]‎‏ این‏‎ ‎‏طور نیست کسی راه به غیب نداشته باشد، بلکه صاحبان عقل که می خواهند از طریق‏‎ ‎‏دلایل عقلی و براهین به غیب اطلاع یابند باید با نمونه ای از عالم شهادت به آنجا‏‎ ‎‏برسند و این منافات ندارد با اینکه صدیقین، که مرتبۀ آنها از اولوالالباب بالاتر است،‏‎ ‎‏راه دیگری به غیب داشته باشند.‏

‏وبالجمله: اوصافی که در ممکنات ملاحظه می کنیم، سه قسم است:‏

‏یک قسم مانند حیّ و موجود و ثابت، اوصاف حقیقیه و واقعیت دار است بدون‏‎ ‎‏اینکه اضافه به چیز دیگری داشته باشد.‏

‏قسم دوم، اوصاف حقیقیه و ذات اضافه است، مثل مفهوم علم که گرچه از اوصافی‏‎ ‎‏است که خارجاً وجود دارد ولکن طرف می خواهد و باید معلوم داشته باشد، و این‏‎ ‎‏قسم مانند قسم اول حقیقیۀ محضه نیست، بلکه حقیقیۀ ذات اضافه است، مثل علم و‏‎ ‎‏قدرت و اراده که علم، معلوم و قدرت، مقدور و اراده، مراد می خواهد.‏

‏قسم سوم، اوصافی است که اضافۀ محضه اند و حقیقت ندارند، مثل عالمیت و‏

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 108

‏قادریت و ابوّت و بنوّت زید؛ زیرا عالمیت زید اعتباری است و گرچه اعتبار آن از علم‏‎ ‎‏اوست، لکن آنچه حقیقت دارد علم است و دانستن به معنای مصدری در خارج‏‎ ‎‏حقیقت ندارد، بلکه صرف الاضافه است و همچنین ابوّت و بنوّت در خارج حقیقت‏‎ ‎‏نداشته و معنای اعتباری است.‏

‏بعد از آنکه اقسام صفت در سه قسم منحصر شد می گوییم: اوصافی لایق به جناب‏‎ ‎‏حضرت حق است که برای او ثابت بوده و عین ذات او باشند که صفات جمال نامیده‏‎ ‎‏می شوند.‏

‏و یک دسته اوصافی برای حق هست که به سلب بسیط از او سلب می شوند و به‏‎ ‎‏آنها اوصاف جلال گویند. البته این دسته، وصف حق نبوده، بلکه آنها را در مقابل‏‎ ‎‏اوصاف جمال ملاحظه نموده و به آنها اوصاف گفته اند؛ چرا که آنها اوصاف حق نبوده،‏‎ ‎‏بلکه ذات اقدس او از آلایش به آنها منزه است. و اطلاق اوصاف جلال بر آنها از قبیل‏‎ ‎‏اطلاق قضایا بر سوالب است که به قضایای سالبه با مقایسه با قضایای موجبه، قضیه‏‎ ‎‏گویند.‏

‏و این اوصاف به سلب بسیط از ساحت حق سلب می شوند و هر وصفی که‏‎ ‎‏اعتباری و صرف الاضافه است به سلب بسیط از حق مسلوب است؛ زیرا اوصاف حق‏‎ ‎‏عین ذات اوست و معنای اعتباری، اعتباری صرف است که واقعیت و خارجیت‏‎ ‎‏حقیقیه ندارد و اگر بگوییم این اوصاف عین ذات اوست لازم می آید ذات اعتباری‏‎ ‎‏باشد در صورتی که ذات حق، حقیقت حقه و صرافت وجود و واقعیت بحت است.‏‎ ‎‏پس اوصاف جلال که از حدی حکایت می نمایند و یا اعتباری می باشند به سلب بسیط‏‎ ‎‏از ذات حق سلب می شوند.‏

‏به عبارت دیگر: نمی توان معنای سلبی برای حضرت حق اثبات نموده و چیزی که‏‎ ‎‏اعتباری است به نحو قضیۀ معدوله برای حق اثبات نمود و همچنین نمی توان مفهومی‏‎ ‎‏که حاکی از معنای سلبی است برای او اثبات نمود؛ زیرا اگر معنای اعتباری و سلبی را‏‎ ‎‏که دارای حقیقت خارجیه نیست بر ذات حق حمل نموده و برای وی اثبات نماییم،‏

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 109

‏لازم می آید که امر عدمی در ذات حق راه یابد زیرا قضیۀ معدوله یا مفهوم حاکی از‏‎ ‎‏معنای سلبی دال بر امر عدمی است.‏

‏و به عبارت ثالثه: اگر این گونه اوصاف را بر ذات حق حمل نماییم مستلزم عدمیت‏‎ ‎‏ذات حق است؛ زیرا اوصاف حق عین ذات اوست. بنابراین نمی توان اوصاف عدمی و‏‎ ‎‏اعتباری را به نحو قضیۀ معدوله برای حق اثبات نموده یا مفهومی که حاکی از معنای‏‎ ‎‏عدمی است برای وی اثبات کرد.‏

‎ ‎

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 110

  • )) عیون اخبار الرضا  علیه السلام، ج 1، ص 175؛ توحید صدوق، ص 438، باب 65.