مقصد چهارم طبیعیات
اصل اول: اقسام اتصال
اقسام متصل ذاتی
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

اقسام متصل ذاتی

فریده اول حقیقت جسم طبیعی / غرر فی إثبات الهیولی باصطلاح المشائین / ادله اثبات هیولی به اصطلاح مشائین / الف: دلیل فصل و وصل و اصول آن

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : اردبیلی، سید عیدالغنی

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 1392

زبان اثر : فارسی

اقسام متصل ذاتی

اقسام متصل ذاتی

‏متصل ذاتی نیز دو قسم است:‏

‏یکی فصل مقسّم کمّ است، یعنی کمّ که از مقولات عالیه است و عرضی است که‏‎ ‎‏لذاته قبول قسمت می کند، اتصال برای آن فصلی است که آن را تنویع می نماید؛ زیرا‏‎ ‎‏اگر فصلِ اتصال، به کمّ ضمیمه شود کمّ متصل شده و از کمّ منفصل متمایز می گردد.‏

‏و بالجمله: متصل ذاتی دو قسم است: یکی فصل مقسّم کمّ است و آن بودن شی ء‏‎ ‎‏به گونه ای است که ممکن باشد در آن اجزاء مشترکۀ در حدود، فرض شود و لازمۀ آن‏‎ ‎‏عدم وجود مفاصل در آن است ـ یعنی اینکه شی ء یک شی ء باشد ـ و در این قسم از‏‎ ‎‏اتصال خواسته اند اتصال چیزی را که در آن فصل وجود ندارد برسانند، مانند سطح که‏‎ ‎‏انتهای حجم، و خط که انتهای سطح است و هردو کمّ متصل می باشند ـ لذا گفته اند‏‎ ‎‏فصل مقسّم کمّ عبارت از بودن شی ء به گونه ای است که ممکن باشد در آن اجزاء‏‎ ‎‏مشترکه در حدود فرض شود، پس اگر سطحی را فرض نموده و در وسط آن خطی‏‎ ‎‏بکشیم، آن خط چنانکه حد طرف بالاست حد طرف پایین نیز هست. پس معلوم‏‎ ‎‏می شود که دو طرف دو چیز نیستند؛ زیرا اگر دو چیز باشند ممکن نبود چیزی حد هر‏‎ ‎‏دو طرف حساب شود.‏

‏قسم دوم متصل ذاتی بودن شی ء فی حد ذاته به گونه ای است که اتصال کمّی بر آن‏‎ ‎‏عارض شود و جسم تعلیمی لازمۀ آن باشد.‏

‏برای توضیح بیشتر یک قطعه موم را در نظر بگیرید که گاهی به صورت کره، گاهی‏‎ ‎‏به صورت مکعب و گاهی به صورت استوانه است. اصل موم که پیوسته این اَشکال را‏‎ ‎‏می پذیرد دارای ثخنی است که اگر آن ثخن نباشد امکان ندارد که این گونه اَشکال‏‎ ‎‏مختلف را بپذیرد، پس برای این جسم یک ثخن و طول و عرض و عمقی است که در‏‎ ‎‏تمام مراحل ثابت است به گونه ای که اگر آن ثخن زایل شود در حقیقت این جسم از‏‎ ‎‏بین رفته است، بلکه جسمیت همان ثخن است که به نحو ابهام و لاتعیّن می باشد و در‏‎ ‎

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 449

‏این مرحله به جسم طبیعی نام گذاری شده است و جسم به همین اعتبار جسم است.‏

‏بلی لازمۀ این ثخن مبهم، جسم تعلیمی است که آن مرتبۀ تعیّن شکل جسم است و‏‎ ‎‏به ناچار باید هر جسمی شکل مربع یا مکعب و یا استوانه و یا غیر آنها از اشکال‏‎ ‎‏هندسی را داشته باشد، یعنی باید دارای شکل معین و مخصوصی باشد که از این حیث‏‎ ‎‏بر آن جسم تعلیمی اطلاق می شود و این جسم تعلیمی لازمۀ جسم طبیعی است که‏‎ ‎‏ابعاد ثلاثه در آن به نحو ابهام می باشد.‏

‏و بالجمله: از این قسم دوم متصل ذاتی به صالح بودن شی ء فی حد ذاته برای فرض‏‎ ‎‏خطوط ثلاثۀ متقاطعه بر زوایای قائمه تعبیر می شود و اتصال به این معنایی که گفته شد‏‎ ‎‏فصل مقسّم جوهر است؛ زیرا اگر این فصل به جوهر ضمیمه شود، جوهر جسمی‏‎ ‎‏می شود؛ چون جسم در حقیقت عبارت از همین معنایی است که برای اتصال ذکر شد.‏

‏و خلاصه: اگر جوهر که عام است، متصل باشد، جسم می شود. و اگر متصل نباشد‏‎ ‎‏یا در فعل و وجود خود به آلت محتاج نیست، که در این صورت از مفارقات عقلیه‏‎ ‎‏است. و اگر تنها در فعل به آلت محتاج باشد ولی در ذات خود به آن احتیاج نداشته‏‎ ‎‏باشد، نفس است. پس اتصال به معنای اخیر بر صورت جسمیۀ جوهریه اطلاق‏‎ ‎‏می شود و به این دو قسم متصل ذاتی در این بیت اشاره شده است که:‏

‏ ‏

و الذاتی إمّا الفصل للکمّیة  ‎ ‎أو ما هو الصورة جوهریة

تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 450