اقسام متصل ذاتی
متصل ذاتی نیز دو قسم است:
یکی فصل مقسّم کمّ است، یعنی کمّ که از مقولات عالیه است و عرضی است که لذاته قبول قسمت می کند، اتصال برای آن فصلی است که آن را تنویع می نماید؛ زیرا اگر فصلِ اتصال، به کمّ ضمیمه شود کمّ متصل شده و از کمّ منفصل متمایز می گردد.
و بالجمله: متصل ذاتی دو قسم است: یکی فصل مقسّم کمّ است و آن بودن شی ء به گونه ای است که ممکن باشد در آن اجزاء مشترکۀ در حدود، فرض شود و لازمۀ آن عدم وجود مفاصل در آن است ـ یعنی اینکه شی ء یک شی ء باشد ـ و در این قسم از اتصال خواسته اند اتصال چیزی را که در آن فصل وجود ندارد برسانند، مانند سطح که انتهای حجم، و خط که انتهای سطح است و هردو کمّ متصل می باشند ـ لذا گفته اند فصل مقسّم کمّ عبارت از بودن شی ء به گونه ای است که ممکن باشد در آن اجزاء مشترکه در حدود فرض شود، پس اگر سطحی را فرض نموده و در وسط آن خطی بکشیم، آن خط چنانکه حد طرف بالاست حد طرف پایین نیز هست. پس معلوم می شود که دو طرف دو چیز نیستند؛ زیرا اگر دو چیز باشند ممکن نبود چیزی حد هر دو طرف حساب شود.
قسم دوم متصل ذاتی بودن شی ء فی حد ذاته به گونه ای است که اتصال کمّی بر آن عارض شود و جسم تعلیمی لازمۀ آن باشد.
برای توضیح بیشتر یک قطعه موم را در نظر بگیرید که گاهی به صورت کره، گاهی به صورت مکعب و گاهی به صورت استوانه است. اصل موم که پیوسته این اَشکال را می پذیرد دارای ثخنی است که اگر آن ثخن نباشد امکان ندارد که این گونه اَشکال مختلف را بپذیرد، پس برای این جسم یک ثخن و طول و عرض و عمقی است که در تمام مراحل ثابت است به گونه ای که اگر آن ثخن زایل شود در حقیقت این جسم از بین رفته است، بلکه جسمیت همان ثخن است که به نحو ابهام و لاتعیّن می باشد و در
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 449 این مرحله به جسم طبیعی نام گذاری شده است و جسم به همین اعتبار جسم است.
بلی لازمۀ این ثخن مبهم، جسم تعلیمی است که آن مرتبۀ تعیّن شکل جسم است و به ناچار باید هر جسمی شکل مربع یا مکعب و یا استوانه و یا غیر آنها از اشکال هندسی را داشته باشد، یعنی باید دارای شکل معین و مخصوصی باشد که از این حیث بر آن جسم تعلیمی اطلاق می شود و این جسم تعلیمی لازمۀ جسم طبیعی است که ابعاد ثلاثه در آن به نحو ابهام می باشد.
و بالجمله: از این قسم دوم متصل ذاتی به صالح بودن شی ء فی حد ذاته برای فرض خطوط ثلاثۀ متقاطعه بر زوایای قائمه تعبیر می شود و اتصال به این معنایی که گفته شد فصل مقسّم جوهر است؛ زیرا اگر این فصل به جوهر ضمیمه شود، جوهر جسمی می شود؛ چون جسم در حقیقت عبارت از همین معنایی است که برای اتصال ذکر شد.
و خلاصه: اگر جوهر که عام است، متصل باشد، جسم می شود. و اگر متصل نباشد یا در فعل و وجود خود به آلت محتاج نیست، که در این صورت از مفارقات عقلیه است. و اگر تنها در فعل به آلت محتاج باشد ولی در ذات خود به آن احتیاج نداشته باشد، نفس است. پس اتصال به معنای اخیر بر صورت جسمیۀ جوهریه اطلاق می شود و به این دو قسم متصل ذاتی در این بیت اشاره شده است که:
و الذاتی إمّا الفصل للکمّیة أو ما هو الصورة جوهریة
تقریرات فلسفه امام خمینی (س)(ج. 2)صفحه 450